وقتی متنی را مطالعه می کنیم قطعا برداشت مشخصی از آن متن خواهیم داشت ولی اگر به صورت جداگانه به کلمات همان متن نگاهی
بیاندازیم , معنای جدا از هم و به دور از
معنای کل جمله درک خواهیم کرد .
ساختمان ها در درون شهر هم مانند
چیدمان این کلمات در درون جمله اند , وقتی
از کوچه ها و خیابان ها به تک تک بناها نگاه می اندازیم , شبیه آن است که به کلمات
یک جمله به صورت جداگانه نگاه می کنیم وگاها امکان برداشت معنای کامل جمله ( در اینجا
شهری که در آن زندگی می کنیم ) را نخواهیم
داشت و احتمالا روابط میان کلمات را به سختی حس خواهیم کرد .
به تصاویر نگاه کنید , خواهیم دید که ساختمانها (ابژه ها ) در سطح شهر ثابت
اند ودر واقع در تمام تصاویر ابژه ها همان
اشیاع موجود در تصاویر دیگرند و فقط موقعیت
سوژه ها هستند که تغییر کرده اند . و برداشت سوژه از اشیاء در تصویر (1) با برداشت
از همان شی در تصویر (3) کاملا متفاوت است , یک انسان و یک کلاغ پرواز کنان در آسمان
شهر تصاویر ذهنی مختلفی از ماهیت و روابط میان اشیاء درک خواهند کرد .
در نتیجه خواهیم دید که همیشه تغییر در ساختار ابژه ها سبب تغییر شناخت ما
از آن شی نخواهد شد بلکه تنها با تغییر موقعیت سوژه ها می توان همان میزان تفاوت
را در شکل گیری تصویر ذهنی متفاوت داشته
باشیم .
در برخورد با موضوع طراحی داخلی , معمولا انسان ها در مرکز فضا و در موقعیتی
ثابت نسبت به جدارهای بنا قرار می گیرند , همانطور که در شهر ها انسانها در میان
کوچه ها و خیابانهای مابین آن حضور دارند و کمتر فرصت درک کلیات شهر و روابط بناهای
موجود در آن را همچون یک کلا غ خواهند داشت .
می خواهیم بدانیم , آیا فرصتی که با تغییر سوژه نسبت به ابژه در تصاویر بالا
بوجود آمده است می تواند در طراحی داخلی
ساختمان به عنوان یک کلیات کوچک مقیاس نیز به دست آید ؟ با این تفاوت که یکبار کلمات
درون یک جمله جای خود را به ساختمان های درون شهر داده اند و اکنون اتاق ها درون
یک ساختمان جایگزین این موضوع خواهند شد .
|