: زندگی کردن زیر یک سقف یعنی به اشتراک گذاشتن خیلی چیزها، به گمان شما چه بارزه هایی کشورهای اروپایی را متحد نگاه داشته است؟
ژاک لوگوف: به گمانم مسیحیت، شاکله بنیان ایدئلژیک اروپا مسیحیت است، البته عناصر دیگری نیز در خلق ایده اروپا نقش داشتند، اما مسیحیت در این میان جایگاه و کارْویژه خاص خود را دارد. به جز ان می توان به ماتریس تفکر یونانی، مخصوصا روح انتقادی، اولویتی که برای اخلاق و دمکراسی قائل بودند اشاره کرد و همچنین نظام قانون گذاری رمی ها، که در نوع خود یکی از عناصر پایه ای اروپاست.
به عنوان یک تاریخ نگار عمیقا بر این باورم که تاریخ هزاران ساله اروپا به واسطه تنوع مردمانش شکل گرفته است، ترکیب فرهنگ ها و هم بستگی فزاینده شان. اروپا از انباشت رمیان، گل ها و رمیان و اسپانیایی ها و رمیان شکل گرفته است و همچنین بربرها، واژه ای که امروزه از فرهنگ اصطلاحات تاریخ نگاران حذف شده است. و البته نکته جالب این جاست که امروزه دیگر کسی را نداریم که به فرهنگی برتر تعلق داشته باشد. از این رو بر مورخان و موثران حوزه عمومی است که انچه اروپا را علی رغم تمام تفاوت هایش منسجم نگاه داشته تبیین نموده و شرح دهند. برای مثال مسئله مهاجران خارجی مسئله امروز اروپا نیست، در دوران باستان متاخر و در قرون وسطا خیل عظیم به اصطلاح بربرها ـ اقوامی متشکل از سلت ها، اسلاوها و ژرمن ها ـ در مقیاسی بی نهایت کلان تر اروپا را زیر پا می گذاشتند و به نوعی، مهاجرتی درون جغرافیایی را تجربه می کردند.
برای اشنایی بیشتر با ژاک لوگوف به عنوان یکی از تاریخ نگاران مکتب آنال می توانید مطالعه فرمایید شرح مختصری که انسان شناسی و فرهنگ از وی ارائه داده به انضمام برگردان مصاحبه ی وی با جوزف تسنر را
بخشی از تاملات اتووود به فراخور نوع مواجه اش با شهر بر مناسبات منطقه ای متمرکز است بر همین قرار تلاش کرده است به فراخور متغیرهای کلان زمانی به برخی مسائل همچون بحران اقتصادی و بحران در منطقه یورو و تاثیرش بر معماری نیز بپردازد، معرفی این کتاب نیز در همین چارچوب مقرر شده است
اتووود در مقاله عصر پَسادمکراتیک اروپا؛ بومی سازی، بازتعریف حوزه عمومی و عدالت مبتنی بر کنش ارتباطی که برداشتی از کتاب بحران اتحادیه اروپا: یک واکنش به قلم خود یورگن هابرماس به ریشه های بحران از نظر وی پرداخته،
در مقاله بحران اقتصادی منطقه یورو؛ هم تخریبی نهادهای مرجع، امحا حوزه عمومی و تهدید جغرافیای تاریخیِ دمکراسی به قلم امارتیا سن، بحران اتحادیه اروپا را در قامت بحران بودن یا نبودن دمکراسی دیده است و در برگردان یادداشت تونی نُرفیلد به قلم فرنوش فارمر هم نگاهی انتقادی داشته است به خود کتاب
و البته در یادداشت اروپا به رغم غرب؛ پروژه اروپا و ترومای کیستی؟ چیستی؟ و کجایی؟ تلاش کرده است به اروپا به مثابه یک کانسپت ذاتا شکننده نگاهی بی افکند، ایده ای که عمیقا با بحران استانه ای بودن هم در صورت بندی کلامی و هم تاریخی دست به گریبان است.