کرایتریون کالکشن در سال 2011 اقدام به انتشار گزیده ای شامل چهار فیلم مطرح از کارگردان نامدار سینما مایکل انجلو انتونیونی نمود، مجموعه ای متشکل از ماجرا(1960)، کسوف (1962)، صحرای سرخ (1964) و هویت یک زن (1982). این مجموعه که اِنوایرونمنتز یا محیط ها نام گرفته است، بیانی است از خوانش فکورانه انتونیونی از طبیعت و چشم اندازهای صنعتی و منش حرفه ای او در انتقال و اعمال این متغیرها در قالب منطقی سینمایی. در سینمای مدرنیستی انتونیونی، مصنوعات مادی جهان مصنوع ـ برج های تهویه، کرین ها، سکوها، دیوارهای فروریخته و داربست ها ـ به زمین بکر دوخته شده اند و تغییر حالت جهان طبیعی پس از این دوخت و دوز به وسیله صنعت و در شمایلی غیر قابل بازگشت تبدیل به یک حالت وصله پینه ای و میان مایه می گردد.
سکانس های فیلم میان هجمه گسترده ی اسمان خاکستری و گستره یکسان و توده ای زمین در استانه انهدام قرار دارند، جهان از لنز انتونیونی در یک ذات مجرد فرو می رود. در گام اول، منظر در یک جدال مستقیم با کراکترها و روی دادهایی که میانش اتفاق می افتد تعریف می شود و انتونیونی به جای تعریف میزانسن هایی برای نقد صنعتی سازی جهانی و سویه های غیر انسانی ذاتی اش تلاشش را بر ساخت مناظرش در یک حالت به غایت مبهم تر موکد می سازد.
همان گونه که نویسنده وب لاگ فونامبولیست نتیجه می گرید، جا به جایی انتونیونی میان "ترس و شیفتگی" عملا شرایطی غریب فراهم می اورد که تحت شمول ان قهرمان هایش ـ که در بیشتر مواقع زنان هستند ـ به استیصال می رسند، نمونه بارز این کرکتر را می توانید در مونیکا ویتی ـ که در سه فیلم ماجرا، کسوف و صحرای سرخ ایفای نقش می کند ـ مشاهده کرد. خیابان های خالی و فضاهای پوشیده شده ی مناظر شهری انتونیونی به همان میزان که اغوا کننده اند نشان از نوعی اضطراب عمیق دارند.
مصالحی همچون بتن و اسفالت کف خیابان ها به واسطه نور و پوشش گیاهی تا اندازه ای تلطیف می گردند. دیوارهای بلند که ساکنان شهر را محبوس کرده اند تصویری سلبی از نظم را بر بیننده تجسد می بخشد. مقیاس یکی از اصلی ترین عناصر چشم انداز شهری انتونیونی است و به غیر از نماهای معرف و زاویه دیدهای از بالا انتونیونی مقیاس را از طریق تنوع در بافت مصالح نیز در آثارش متبلور می گردد.