شهر فرهنگي گاليسيا، پروژه ايست عظيم از پيتر آيزنمن كه بر فراز شهر سانتياگو د كومپوستلا جلوه گر گشته است. اين پروژه كه مجموعه ايست از كتابخانه ها، آرشيوها، موزه ها، سالن هاي كنسرت و گالري ها، يكي از آخرين ساختمان هاي نسل سازه هاي فرهنگي اروپايي مي باشد و بيانيست باشكوه از مقصودهاي مادام ِ معماري.
همزمان با ساخت موزه گوگنهايم بيلبائو از فرانك گري، كه به عنوان اولين ديده مي شود، تعداد بيشتري از پروژه هاي فرهنگي و اجتماعي منحصربفرد، در اواخر قرن بيستم ساخته شده است، همچون گنبد هزاره از ريچارد راجرز و پارلمان اسكاتلند از انريك ميرالس.
شهر فرهنگي گاليسيا همزمان با اين ساختمان ها ارائه گشت ؛ اما با دگرگوني بزرگي در مدت زماني كوتاه مواجه شد و در كشوري كه ضربه شديدي از ركود اقتصاد جهاني دريافت كرده بود، با افزايش هزينه ها و جنجال هاي سياسي روبه رو شد ؛ در حالي كه رقيبانش با درجه هاي متفاوتي از موفقيت در جايگاه هاي خود قرار گرفتند، اين پروژه به صورت ناتمام باقي ماند و ده سال پس از تولدش به اتمام رسيد.
بسيار دشوار است كه اين مجموعه ي فرهنگي را خارج از موقعيت در خور شأن آن ملاحظه كرد، در حالي كه اين كار كماكان، يكي از پروژه هاي موفق و قابل توجه در معماري به شمار مي رود. خيابان ها و گذرهاي قطعه شده در منظرِ گسترده ي اين پروژه از برخاستن ساختمان هاي آن بدست آمده اند.
فرم اين خطوط از پرورش و دگرگوني خيابان هاي قرون وسطايي ِ شهر سانتياگو د كومپستلا به وسيله نرم افزارهاي كامپيوتري گرفته شده اند و منطبق با شبكه هاي ساختاري، هندسي و برنامه ريزي شده ي شهري مي باشند. اين شبكه در كنار سراسر ساختمان ها، در درجات مختلف تجلي مي نمايند ؛ از تغييراتي جزئي در سنگ هاي روكش شده تا كانال هاي عميق كه فضاهاي متنوعي را جدا مي كنند. اين كار، مجموعه اي از عناصرِ چشمگير و در هم تنيده است كه هر يك از منطق وجودي ِ خاص ِ خود تبعيت مي نمايند.
اين پروژه، تلفيقي از ايده هاي آيزمن مي باشد : وفور شبكه ها و خطوط متداخل از يكي از كارهاي ابتدايي وي ( خانه شماره VI ، كانكتيكات ، 1975 ) ؛ در بر داشتن ستون هاي بي هدفِ مشهور وي از مطالعات باستان شناسي مصنوعي ( مركز وكسنر ، اوهايو ، 1989 ) ؛ نمود بستر تاريخي بنا در فرم هاي دگرگون شده و رسوخ فرم هاي چندگانه در يك طرح ( مركز آرونُف ، اوهايو ، 1996 ) و البته علاقه جديدش در دو قرن اخير به تجربيات ديجيتال از معماري فولدينگ .
در حالي كه ساختمان هاي آيزنمن، اصولا طرح هايي زاويه دار و تراش خورده دارند، اين پروژه خطوطي كِرو و انحنادار دارد و با شيب هايي ملايم و گاه شديد به اطراف خم گشته و تابيده است. اين ساختمان، نهايت انتزاع فرم هاي آيزنمن است از معماري ،همچون زباني خاص كه تنها آن را مورد خطاب قرار مي دهد و تلاش مي كند تا با چيزي بيشتر از بستر شناسي، تقليد از معماري محلي در سنگ هاي روكش شده و خيابان هاي باريك به تركيب آن ها بپردازد. اين انتزاع متني، مي توانسته است از ظرافت بي نظير پارلمان اسكاتلند از ميرالس گرفته شده باشد ؛ اما آيزنمن بيش از اين ها به سيستم جزمي خود وابسته است تا از اين طريق به اين ظرافت ها و نكته سنجي ها رسيده باشد.
گفته مي شود كه اگر اين كار به اتمامِ نهايي خود برسد و قادر به برتري يافتن و گذر از مشكلات فرهنگي ِ بسترِ خود گردد ؛ شهر فرهنگ گاليسيا، شاهكار آيزنمن خوانده خواهد شد.