غالبا مارتین هایدگر را هم نوای نازی ها می دانند، حامیان این ایده با تاکید بر نطق پذیرش ریاستش بر دانشگاه فرایبورگ، با گمانه زنی در مورد نقشش در اعمال محدودیت بر اساتید و دانشجویان یهودی، برگزاری کلاس های درس با یونیفرم اس اس، ازاد گذاشتن دانشجویان هیتلری برای برای نصب پلاکاردهای ضد یهودی در دانشگاه و حتی منع دسترسی استاد پیر یهودی اش ؛ هوسرل به کتابخانه دانشگاه به روایت تاریخ نشسته اند، فردریک دو توارنیکی در سال 1993 کتابی به چاپ رساند به نام به "ملاقات مارتین هایدگر، خاطرات پیام اوری از جنگل سیاه"، کتاب شرحی است بر ملاقات های نویسنده با مارتین هایدگر در بحبوبه تحولات سریع پس از جنگ، در بخشی از کتاب همسر مارتین هایدگر تبلیغات رایش سوم را برای فردریک دو توارنیکی تشریح می کند، اگر این روایت موثق باشد، می توان تا اندازه ای میزان تعلق خاطر هایدگر به نازیسم و هیتلر را مورد بازنگری قرار داد. در این نقل قول به مدرسه هنر و معماری باوهاوس نیز اشاره می شود؛ که عملا تاکیدی است موکد بر عمق تاثیر این مدرسه بر وجدان های موافق یا مخالف ان در جامعه المان:
"ویتا تابلوی تاثیرگذاری از کانون تبلیغات رایش سوم ترسیم کرد که ارام ارام از تمام تکنولوژی های شستشوی مغزی و علوم بنجل برای اعطای مشروعیت فرهنگی به تئوری های رژیم استفاده کردند. طی 12 سال دائما نشریات، رادیو و فیلم های تبلیغاتی حقیقت یگانه ای مبنی بر ستایش ارزش های موعود هزار ساله رایش سوم را تکرار می کردند. کوه های کتاب و کتابچه های مصوری که دید نژادی شان تا انسان پیش از تاریخ بسط می یافت، کوشیده بودند تا استنباطشان درباره انسان جدید، یعنی نمونه نژاد ارایایی دارای برتری زیست شناختی، را به لحاظ علمی توجیه کرده و سرشت خوار روح یهودی، علم و هنر فاسدش که به وسیله اینشتین و تئوری نسبیتش اغاز گردیده بود، باوهاوس یهودی وار و خوکدانی اکسپرسیونیسم را ثابت کنند. "