با اتصال یک ونتیلیتور مکانیکی پا به مرحله افزایش قابلیت ها می گذاریم. شاید حیطه اول، قلمرو جایگزین و ورود به جهان رپلیکاهاست. یک سیستم که می خواهد جایگزین شود و به بدعمل کردن فائق آید. سیستم جایگزین در خارج ابقاء می شود. در این جا نمی توان به درستی وطن را مشخص نمود، چرا که بین یک اندام ارگانیک و یک ساختار مکانیکی وضعیت مشترکی ایجاد گردیده.
آیا اندام ارگانیک وارد موطن ساختار مکانیکی که از قبل مستقر بوده، شده است؛ یا سیستم متعاقباً وصل می گردد و محتوای محیطی دیگر مفهومی ندارد. شاید تمامی تلاش برای ارتقاء مکانیک به بیومکانیک در نتیجه گریز از همین مجادله و تعبیه در درون بوده که تحت شمول ان جهان وطنی بعنوان یک شعار مطرح می گردد.
در این حال موضوع اتصال به مسئله دگرگونی قابلیت درونی تغییر می یابد. اندام ارگانیک با محرک جدید به حیات نوین خود با شرایط موضوع وارد می شود. شرایط مصنوعی که تنها بعنوان یک دگرگونی سازمانی شناخته می شود نه جسم خارجی. در بحرانی ترین وضعیت احساس یک مهاجم که شاید یک واسطه بتواند زمینه های پذیرش و ابطال نظریات مخالف را فراهم سازد. آیا بیومکانیک راه حل مناسبی است؟ یعنی برای از میان بردن احساس غریبی و ناخوانی شکل می توان بدان اتکا کرد؟
شاید پرسش مهم دیگردرباره اضمحلال است یعنی عمر ناشناخته سلولهای یک ارگان بیومکانیکی. آیا راه دیگر، عمر جاودان نیست یعنی میمیک بیومکانیک. مثل پلاستیک شبیه سلول یا سنگ مثل پلاستیک. میمیک در جایگاه یک آرزو می نشیند. تقاضایی برای دیگر دیده شدن. اما ونتیلیتورها کماکان خارج از سازمان ارگانیک می ایستند و بطور اعجاب انگیزی حیطه دوم را مطرح می کنند. یعنی افزایش فضا، فضا گسترده می شود یعنی درون بدن وسعت می یابد. حجم خالی ریه ها با اضافه شدن ونتیلیتور دوبرابر می شود یعنی افزودن به فضای درون. ونتیلیتور از بیرون بعنوان یک عنصر خارجی اما از درون بعنوان امتداد بلاواسطه درون است. فضای درون از داخل وارد تمامی انشعابات متصل به خارج می شود و تا آخرین پیچ و واشر پیشروی می کند. دیوایس ها نمی توانند قهرمان باشند. اما این خاصیت شاید برای بیومکانیک یا بیوشیمیائی ها قابل بحث است. شاید علت اصلی محو شدن درون پوسته است . بدن آلت دست تاتری وار یک برنامه ریزی مکانیکی – شیمیایی قرار می گیرد. به خاطر همین نقش گردانی یک صحنه خیمه شب بازی لقب هروئین را گرفته.
ما بیش از هیرو به هروئین احتیاج داریم. یعنی بیش از خود بدن به مدیا نیاز است. میدیا برای بوجود آوردن هروئین. هروئین کالای ممتازتری است. برای مکانیکال ریسپتوری آپاراتوس شاید تفاوتی بین هیرو و هروئین نباشد آنها حجم درون را وسعت می بخشند. هروئین یک کالاست مثل ونتیلیتورها مثل بیومکانیک.
همه چیز قابلیت تبدیل به کالا شدن را دارد. مثل فلسفه مثل گذشته اصولا این بزرگترین دستاورد کاپیتالیسم یعنی تبدیل همه چیز به کالا است. یعنی آسیب پذیر شدن همه چیز یعنی مقدس شدن همه چیز. پس به این ترتیب مفهوم پروسه کالاسازی و حفاظت از آن باز کالا می شود.
همراه با اعتلای معنا برای تبدیل به کالاشدن، جفت متضاد تشکیل می شود. نقاط مقابلی برای نشان شدن یا ضد کالا شدن. جهانی مملو از ضد کالا؛ یک عکس العمل برای تقابل با کالای دیگر. رادیکالیزه شدن برای تقابل. اما به هرحال آنتی ویروس ها در دیگر سر تولید قرار می گیرند. ونتیلیتورها برای کالا شدن نه تنها باید عملکرد داشته باشند بلکه قابلیت تفسیر و نفوذ به عمق بی معنای تاریخ تا با کسب علائم ممتاز بتواند شیئی خاص گردند. عمق تاریخی در پرده ای از ابهام مثل پائلوکریستین در مقابل خردگرانی با تکیه بر زبان ناآشنا، مثل ماشین های داوینچی روی پاپیروس. زبان ناآشنا شاید بیشترین تاثیر برای منشاء نامعلوم مقدس را فراهم سازد. زبان اقوام بدون نوشتار که مثل هیروگلیف قابل رمز گشائی نباشد و بعدا با تفسیر به تاریخ بپیوندد. زبان بین النهرین برای تبدیل شدن به روایات و شکل گیری انشعابات اقوام سامی. اما ونتیلیتورها و دیگر اشیاء مثل هروئین ها شاید تا مرحله داوینچی پیشتر نروند و عمق لازم و کافی برای مقدس شدن را بدست نیاوردند.
در این صورت می توان بر خواص دیگر شیئی تکیه کرد یعنی بخشی از زبان ناآشنا، بخشی تفسیر از کانتکست خیالی و بخشی عملکرد معجزه آسای شیئی قابل تمدید در زمان. اما زنجیره پایان ناپذیر کالاشدن نباید اتمام یابد. اشیاء باید برهم لایه افزونه شوند و هر شیئی چندنشانه را بیاد آرد. مثل هروئین و قاشق و چنگال – مثل ونتیلیتور و عطر. در این صورت هر شیئی عمر جاودان خواهد یافت چون در زنجیره ای از بازآفزینی دیگر اشیاء است. هروئین ها متصل به ونتیلیتورها هستند و هردو یادآور یکدیگر و هردو یادآور بادهای خشک و داغ و بیمارگونه ی سرزمین زبانهایی با منشا نامعلوم و بیماری که از خشکی هوا زاده می شود و حتی برای قرنها رطوبت و دلپذیری سالهای بعد از بوجود آمدن جهان نو نمی تواند اثرات مخرب یک حادثه واقعی را از میان بردارد و بخشی از تاریخ نساختنی، مومیایی وار باز میگردد و کالا میشود. با خاموش شدن ونتیلیتورها خط تقارن برداشته می شود. از یک طرف دستگاهی که میتواند دوباره در هر مکان راه اندازی شود و بخشی از یک اتوسیستم گردد. از طرف دیگر پدیده اورگانیک در ویرانی سریع فرو میرود. ویرانی که تا قبل از این تصور میشد انتهای زنجیره کالا سازی است اما هم اکنون مثل روح در قالب مدیا در حال بازسازی و دوباره سازی شئی نوین است.