سؤال اولی که در ارتباط با این پروژه برای ما مطرح شد این بود که چگونه می توان یک پروژه اجتماعی با رویکرد گردشی / تفریحی برای زندگی شبانه مطابق نیاز حال و آینده با احترام به گذشته در یزد طراحی کرد؟ خود این مسئله چند موضوع مهم به دنبال داشت :
پروژه اجتماعی چیست؟
چگونه می توان به نیازهای روز و آینده پاسخ داد ؟
رابطه معماری با گذشته درخشان یزد به چه صورت خواهد بود ؟
سؤال دوم تیم طراحی به خلاء 2 موضوع بسیار مهم در اندام های اجتماعی تاریخی یزد معطوف گشت، یعنی حضور زنان و زندگی شبانه.
در گذشته غالب اندام های تاریخی مانند بازار ، مساجد و ... فاقد حضور زنان و زندگی شبانه بوده است.
ما به عنوان یک معمار چگونه می توانیم در یک پروژه اجتماعی / فرهنگی این فقدان را به حداقل برسانیم؟
سؤال سوم : باتوجه به شرایط اجتماعی / سیاسی حاکم بر حال ایران، موضع یک معمار چیست؟ آیا قبول وضع موجود و باز نمایی آن است یا می تواند از طریق طراحی ، وضع موجود اجتماعی / سیاسی را نقد و به چالش کشیده و به یک آلترناتیو جدید جهت ایجاد آزادی در پروژه اجتماعی فکر کرد.
یک فضای دموکرات با درونمایه آزادی برای تمام انسان ها، تمام قومیت ها بدون نگاه جنسیتی.
براساس مسائل تعریف شده توسط تیم طراحی و همینطور کارفرما، فاز مطالعات با بررسی پروژه های اجتماعی شهر و تاریخ هنر یزد با محوریت زنان شکل گرفت.
باتوجه به جایگاه زنان در شرایط کنونی اجتماعی کشور و در راستای احیا هویت ایرانی ، هنر فرش و فرش بافی به عنوان پنداره پروژه انتخاب گردید.
فرش یک هنر زنانه بود که حاوی هویت ایرانیست. در همه جای دنیا ، فرش ایرانی به عنوان یک اثر هنری شناخته می شود. این اثر هنری حاصل تلاش جامعه زنان گذشته سرزمین ایران است. نکته دیگری که سوا زنانگی فرش اهمیت داشت قدرت ترکیب و بازنمایی روایت های متعدد است که یکی از درخواست های کارفرما بود.
مفهوم دیگری که در این پروژه مورد استفاده قرار گرفت، مفهوم Social Condenser یا همان چگالنده اجتماعی بوده . مفهومی که در دهه دوم قرن بیستم توسط آوانگاردهای روسی Asnova و OSA درجهت ایجاد یک پلتفرم آزاد بدون مرزبندی های رایج به منظور خلق و هم افزایی برنامه های جدید مطرح گردید و در دهه1980 توسط رم کولهاس مجددا مورد استفاده قرار گرفت.
مفهوم پروژه از سنتز دو مفهوم یعنی فرش به عنوان اثر هنری (فرهنگی ) زنانه و چگالنده اجتماعی شکل گرفت ." پروژه چاریز به مثابه یک چگالنده فرهنگی".
دیاگرام اولیه پروژه از پهن کردن یک فرش ایرانی روی شهر یزد شکل گرفت.
همانند آثار کریستو جان کلود فرم این فرش تأثیر از فرم اندام های اجتماعی-فرهنگی و شاخص شهر یزد می گیرد. اندام هایی مانند بازان خان، مسجد جامع، باغ دولت آباد یزد و خانه های یزدی. ویژگی بارز شهر یزد از دید هوایی پر و خالی های شهر به خاطر حیاط های مرکزی و دیگری خط آسمان شهر یزد در حاشیه کویر است.
حاصل این کار خلق یک پوسته (ساختار پلتفرمی) سیال و شکل پذیر بود. در ادامه 4 وید بزرگ (فضای خالی) که هر یک نماد یکی از اندام های شاخص یزد بودند ( دایره : نماد گنبد مسجد جامع یزد ) – (شش ضلعی : نماد بادگیر باغ دولت آباد یزد) – (شکل صلیبی : نماد چارسو بازار خان یزد ) و ( مربع : نماد حیاط مرکزیهای رایج درون خانه ها ) به احترام زنان ایرانی و به نشان عدم حضور آنها در اندام های اجتماعی گذشته و جامعه و همینطور در جهت احترام و بازنمایی سیمای شهر یزد، از درون پوسته کم شد.
این 4 وید بزرگ که هر یک نماینده یکی از اندام های اجتماعی گذشته هستند و به نشان عدم حضور زنان از پروژه کم شده ، به صورت اریب به سمت مرکز پروژه جهت می گیرند و در نهایت در تراز منفی یک به یکدیگر می رسند تا به شکل یکپارچه و منسجم به نشان اتحاد درون پروژه را نشان دهند. درون این فضای یکپارچه که از تمامی زوایای پروژه قابل رؤیت است و با فضای آزاد در ارتباط است، مدرسه طبیعت و منظر پروژه تعریف گردیده است و در مرکز این فضا یک حوض کلاسیک مربع شکل به یاد حیاط های قدیمی اندام های تاریخی یزد.
در ادامه این سطح توپولوژیک و سیال درجهت تطبیق با نیازهای کارفرما و امکان ساخت، تغییراتی را پذیرفت. تصمیم تیم طراحی درجهت احترام به خط آسمان شهر یزد و محیط اطراف این بود که پروژه نمی بایست مرتفع باشد ، به همین دلیل نصف ارتفاع ممکن یعنی 12 متر از 24 متر در بالاترین قسمت پوسته وجود دارد. در ادامه درجهت قابل ساخت بودن و کاهش پیچیدگی رفتار این پوسته توپولوژیک، از هندسه چهارطاقی که کهن الگوی معماری ایرانی است استفاده کردیم.
در ابتدا 4 محور متقارن روی پوسته انداخته شد و تلاقی این نقاط به صورت یک قوس نرم تا ارتفاع 12 متر بالا رفتند. سپس این پوسته برعکس شد . حاصل این کار آزاد شدن 4 محور متعامد درجهت دسترسی به روی پوسته بود که تمام رویدادهای اجتماعی را به صورت شبانه روز در خود جای می داد و 4 محور متعامد در قطر این پوسته که در جهت ورود به پروژه تعریف گردید، بالاترین سطح نفوذپذیری به صورتی که از 4 طرف زمین به روی پوسته و زیرپوسته ایجاد گردید و این محورها یادآور محورهای کهن الگوی چهارطاقی هستند. در ادامه قرینه پوسته روی زمین ، در زیر زمین شکل گرفت و این دو پوسته در نقاطی که پایین ترین و بالاترین رأسشان است مماس می شوند.
حاصل این کار خلق یک تجربه شگفت انگیز فضایی بود، به صورتی که ما تعریف کلاسیک طبقه را در این پروژه کنار گذاشتیم و ترازها به صورت سیال به یکدیگر تبدیل می شوند.