پروفایل اتووود بابک سلیمانی

لیلا موسوی	1390/06/19
پروژه طراحی مرکز موسیقی فولکلوریک آذربایجان :
لیلا موسوی عزیز من پایان نامه رو هم مطالعه کردم اما نکته ی جدیدی حاصل نشد. بحث من روی طرح شما نیست ، روی توجیهاتی است که برای آن می آورید. این توضیحات باید دارای سیر مشخص و منطقی باشد. صرف این که در موسیقی ریتم اهمیت دارد یا مرکزیت چرا باید الهام بخش شما در مرکز موسیقی باشد؟ و اگر این را توجیه کردید آن گاه چگونه این الهام را به طرح رسانده اید؟ ببینید دوست عزیز معماری مثل سانتیاگو کالاواترا وقتی می گوید مثلا من از پرنده الهام گرفتم بلافاصله توجیه می کند زیرا طبیعت بهترین نمونه های سازه ای را در اختیار ما گذاشته. او وجه تشابه پرنده و یک ساختمان را در سازه ی این دو می داند. یا معماری چون دنیل لیبسکیند در توجیه موزه یهود اثر را به مفاهیم تاریخی متصل می کند و توجیهات قدرتمندی در وجه تشابه و نحوه ترجمان مفاهیم تاریخی به فضا بیان می کند. البته و صد البته بسیاری از این توجیهات چه در کار کالاتروا و چه لیبسکیند مخالفان بسیاری دارد. مثلا ما همه می دانیم یک دهنه 20 متری را با کمترین هزینه و سوله هم می توان پوشاند ولی کالاتراوا ا ین کار را با صدها میلیون دلار انجام می دهد و در عوض زیبایی را می گیرد. یا در توجیهات لیبسکیند می گویند هیچ کس از این فضا این مفاهیم تاریخی را برداشت نخواهد کرد. در هر حال نکته مهم این جاست که اگر می خواهید اثری را با کلام توجیه کنید، باید بسیار دقت کنید و ایده ها را بسیار منطقی و با سیر درست به بیان معماری تان متصل کنید و اگر نه معماران موفق بسیاری داریم که فقط می سازند و صحبت توجیهی چندانی نمی کند. مثل ریچارد میر

لیلا موسوی	1390/06/17
پروژه طراحی مرکز موسیقی فولکلوریک آذربایجان :
ولین نکته در طراحی این مرکز کاربرد خطوط منحنی و تاکید بر مرکزیت بوده است. چرا که در تزئینات و آرایش هنرها خطوط منحنی نقشی مهم ایفا می کنند. ((( یعنی چی؟ خوب مگه خطوط راست گوشه یا مورب نقش مهمی ایفا نمی کند؟؟؟))) باید گفت که اصولا طبع زیبا پسندانه هنرمندان از خطوط تیز و برنده گریزان است شاید هنرمندان از خطوط مستقیم و تیز بیاد تیزی نیزه و پیکان و کارد و خنجر و شمشیر می افتند که در جنگها سینه ها و بدنهای انسانهای بی گناهی را دریده است ( اولا نگفتی چرا خطوط راست گوشه نه و رفتی سریع خطوط تیز و برنده رو کوبیدی؟؟ دوما مثلا زاها حدید و اندی وارهول و ... هنرمند نیستن؟ من طرفدار اینا نیستم ولی این که میگی طبع هنرمندان خطوط تیزو برنده رو نمی پسنده یه بحثیه ی!!!) علت مرکز گرایی فرم نیز این است که نظام موسیقی سنتی بر ترکیب حلقوی و مارپیچی استوار است. ( دوست عزیز شما موزه ی موسیقی فولک آذربایجان رو داری کار می کنی. تا اون جایی که سواد بنده اجازه می ده موسیقی فولک آذربایجانی مقامیه که بر خلاف موسیقی سنتی ردیف دستگاهی ساختار به قول شما حلقوی نداره - اولین باره اصطلاح حلقوی رو به جای سیستم و ساختار ارجاعی می شنوم) تکرار ملودیها امری نکوهیده نیست بلکه از اصول این هنر به شمار می آید. ( خوب این درست) نظم هندسی اجزاء ( سازها ، نوازندگان و آواهای تولید شده) در یک نظام سنتی موسیقی همواره ماندالایی است.مرکزیت، تقارن، تکرار و گردش حول محور مرکز از خصایص همه هنرهای سنتی است. به عبارت دیگر هنرهای سنتی زبان مشترکی دارند که با آن زبان به بیان مکرر مفاهیم ثابت و لایتغیر و ازلی می پردازند. . همین تکرار است که رابطه ی شنونده و نوازنده را با گدشته خود تحکیم می کند ( وایسا وایسا شما تا الان داشتی بثحث تکرار تو خود موسیقی سنتی رو می گفتی یهو زدی تو تکرار بین شنونده و نوازنده؟ این چه ربطی به طرح شما داره؟ شما کجای سنت رو تکرار کردی ؟ )و همین گردش دورانی، حلزونی و ماندالاوار است که بر جذبه ی مرکز و طواف اجزاء بر گرد آن دلالت می نماید ( رابطه ی این جمله و جمله ی قبلی دقیقا چیه؟ جمله ی قبل در مورد تکرار بود این جمله در مورد جذبه ی مرکز) بنابراین این فرم مرکزی شکل گرفته شده به صورت سه المان در نظر گرفته شده ( بنابراین؟؟؟ بنا بر چی؟ بنا بر چی فرم مرکزی به صورت سه المان در نظر گرفته شده؟؟) که استعاره ای از حرکات نمایشی رقص آذربایجان نیز می باشد ( سه المان استعاره است؟) بعد از شکل گیری هسته ی اولیه طرح توجه به ریتم و تکرار که عنصر لاینفک موسیقی سنتی است مورد توجه بوده است. برای احترام به طبیعت اطراف سایت که مهمترین آنها بلندی های کوه های شمالی تبریز هستند پوسته فرم به صورت منحنی هایی که دارای پستی و بلندی هستند شکل گرفته است. این فرم با توجه به شکل انتزاعی گل ( آخرش نفهمیدیم کوه بود یا گل؟ اگه می خوای با کوه هماهنگ باشه گل چی بود؟) که تمامی این مفاهیم را در بردارد به وجود آمده است. در این طرح سعی شده از خطوط سایت هم برای رسیدن به وحدت و مرکزیت استفاده شود. در موسیقی قسمت هایی که هیچ نتی نواخته نمی شود نیز کاملا تعریف شده هستند بنابراین وجود فضاهای خالی تعریف شده در معماری نیز که یادآورد حیاطهای مرکزی معماری سنتی ماست برگرفته شده از همین اندیشه است.