مباني نظري و رويكرد
طراحي:
پروژه يادمان حريق در
مدارس كشور، بازنمایی وضعیتی است که نه حکایت از امر زیبا دارد و نه امر متعالی!
به عبارتی این پروژه را میتوان طراحی یک مونومانِ تهی شده از مونومانتالیسم؛
تفسیر نمود. شاید بزرگداشت «سوختن برای هیچ!» تفسیری مناسب برای آن باشد. شکوهمندی،
میتواند اين يادمان را از محتواي تلخ اما واقعي خود دور كند و ناظر را به جاي انديشيدن،
صرفاً به تحسين ويژگي هاي زيباشناسانه و حس غرور ناشي از بزرگنمايي «داشته ها» و «ارزش
ها» وا دارد، چنان که تاریخ، این گزاره را در خصوص بخش کثیری از مونومان ها تایید
می کند. درونمایه ساخت این مونومان کیفیتی هشدار دهنده است نه دلگرم کننده، بنابراین
معماري آن می بایست متعهد به درونمايه اش باشد. بازنمايي «هيچ» (در جایگاه نا مشخص علت یا
معلول)، ايجاد حس آشنا پنداري، و ارجاع ذهن به تفكر در حوادث فراموش شده از اهداف طرح
حاضر است. جهت تحقق انديشه «به ياد آوردن»، «تفكر در گذشته» و شايد «ترسيم آينده
اي بر پايه نقد گذشته»، طرح ارائه شده نخست در پي گردآوري چيزها بوده است. چيز هايي
به ذات معنادار[!] كه معناي مستقيم شان نهفته در تفاسير سوبژكتيو نباشد. از اين
رو شناسايي و انتخاب اين چيزها مهمترين بخش طراحي را به خود اختصاص داد. فرايند
طرح صرفا شامل گردآوري و برهم نهی اجزائي است كه مضامین مورد اشاره را تا حدی
منعکس کند و در عین حال نظارهگر مکان بدون پیش فرضی باشد که از هم نشینی این
اجزاء پدید می آید. اما در نهايت آن مكان كلي كه از همنشيني اين چيزها پديد آمده و
به تصوير كشيده شد، به زعم طراح، اگر چیزی باشد، جز ویرانه ای برساخته، که سایه
گذشته را بر زمین یک بافت نوساز (مجموعه چیتگر) انداخته نیست! فرایندی مبتنی بر
خودویرانگری نگاه پدیدارشناسانه به مکان، در معماری و زایش ابژه ای انتقادی از
میان آن.
بيان جزئيات و سناريو
طرح:
از آنجا كه رويكرد طرح
در درجه اول ارجاع به عينيات بوده در شرح ايده هاي طرح به اجزائي پرداخته مي شود كه
متمرکز بر تفسیرهای ذهنی ناظر نیست بلکه ناظر عيناً آنها را مي بيند. از این رو
ادامه متن تنها بازنمایی عینیات طرح در قالب نوشتار است (به دلیل عدم نمایش جزئیات
در تصاویر) و خواننده همچون ناظر فضا مفسر متن تلقی می گردد.- آنچه در دورنماي پروژه ديده مي شود 2 ديوار موازي است. يك ديوار بتني
ايستا و ديواري ديگر با نماي فولاد زنگزده (ورق کورتن) كه به صورتي سيال از هم پاشيده
و روي زمين گسترده شده است. وجود فضايي بين دو ديوار درك مي شود. تنها آرايه درون اين
فضا كه از بيرون مشهود است نواري ممتد است كه مانند يك تابلو روي ديوار بتني قرار گرفته
است.- در نماي
نزديك تر، جزئيات ديوار فلزي محسوس تر است. امتداد نوار تراز هاي ارتفاعي ديوار همان
لايه هاي كف زمين در قسمت جنوبي بوده و پله هاي پايين رونده اي را به سمت درون فضا
و مقابل تابلوي ممتد تشكيل داده است. نمي توان به يقين گفت كه آيا در جريان يك رويداد
ديوار فولادي اينچنين منبسط شده و فرو افتاده است ]در حالي كه بر ديوار بتني
ظاهرا بي اثر بوده![ و يا اينكه اصلا ديواري وجود نداشته و اين سطح افقي
و پوياي كف اين فضا بوده كه در سوي ديگر منجمد شده و به پيكره اي قائم، ايستا و زنگار
گرفته تبديل شده است. روي اين كف بتني در امتداد روند دگرديسي فرم کف به ديوار، چند
رد پاي كودك ثبت شده است. فرم تبديل اين دو بخش افقي و عمودي به يكديگر ميتواند به
صورت توام هم رويش را تداعي كند و هم انحطاط! - در انتهاي
ديوار فلزي و در امتداد هر نوار پله اي كه پايين مي رود يك تاريخ ثبت شده است كه با
افزايش ارتفاع ديوار به زمان حال نزديك تر مي شوند. هر لايه اي از ديوار كه مرتفع تر
مي شود و تاريخش به زمان حال نزديكتر، همان پله اي است كه پايين تر مي رود و راهروي
بين دو ديوار را در پرسپکتیو عمودی تر مي سازد. اين تاريخ ها تاريخ 6 حادثه مشابه حريق در
مدارس کشور است.- پله آخر، ناظر را مقابل تابلوي ممتد روي ديوار بتني در محدوده مياني
دو ديوار قرار مي دهد. كمي جلوتر فضا با افزايش ارتفاع ديوار محصورتر مي شود و حس قرار
گرفتن درون يك مكان تقويت مي شود. مكاني كه كف آن زميني از شن و سنگريزه و سقف آن آسمان
است و همان تابلوي فلزي روي ديوار سمت چپ تنها
شيء موجود در اين فضاست كه روي آن با با اثرگچ (به صورت تثبيت شده) نقاشي هاي كودكانه
و نوشته هايي در هم به چشم مي خورد... به دليل انحناي راهرو انتهاي مسير رویت پذیر
نیست.- با عبور
از انحناي اول راهرو ناظر در اپيزود دوم همان فضاي يكنواخت قرار مي گيرد. اينجا روي
تابلو تعدادي اسم نوشته شده است و شماره كلاس. با افزایش ارتفاع دیوار، نور فضا كمتر
شده و در مقابل آكس ديد يك بازشو رو به فضاي سبز پارك ديده مي شود. اين باز شو از بيرون
و ضلع شمالي به صورت ورودي تعريف شده كه ناظر بيروني را به يك ويد كه تنها ارتباط بصري
را مقدور مي سازد هدايت مي كند. (دو ناظر که از دو سمت وارد شوند به یکدیگر نمی
رسند. ناظر نخست در کنش با فضای درون قرار گرفته و در عین حال، خود، ابژهی ناظر
دوم است که بیرون متن متوقف شده و به نظاره میپردازد) به رغم قرار گرفتن اين باز شو
مقابل ديد، ناظر (نخست) در ادامه مسير توسط رمپ به سمت فضاي زير اين بازشو كه از دور
تاريك به نظر مي رسد هدايت مي شود.( علت تاريك به نظر رسيدن اين فضا انحناي دوم راهرو
و افزایش ارتفاع دیوار نسبت به کف است ). ناظر دوم درست روی این فضا ایستاده و آن را نمی بیند، و در همین
نقطه ارتباط دو ناظر قطع می گردد. پروژه برای ناظر دوم تمام شده است. اما همواره
این امکان میسر است که با ورود از سمت دیگر فضا در جایگاه ناظر نخست قرار گیرد. -اپيزود نهايي پس از عبور از انحناي دوم راهرو، فضاي رويداد است. سقف
فضا كوتاه و مجوف است و ناظرين بيروني روي اين سطح ايستاده اند و ديوار سمت چپ پر است
از اثر دست هايي كوچك بر صفحه فولادي سرخ رنگ. (توسط قالب هايي به شكل دست و بوسيله
حرارت روي فولاد زنگ زده حك شده اند) در طرف ديگر روي ديوار يك درب كاذب جانمايي شده
است كه روي آن يك قاب پنجره كوچك مستطيلي قرار گرفته است كه پشت آن فضايي نيست (جز
خود ديوار مشرف به خاک). اين درب دستگيره ندارد! در روبرو پلكان خروجي قرار گرفته است.
اين پلكان نمود بصري چنداني از بيرون ندارد اما مي تواند به عنوان ورودي قلمداد شود
و اين سناريو بالعكس صورت گيرد. (فضاي رويداد قابليتي
منعطف دارد و بنا به الزامات ايمني نظير پرهيز از فضاي دنج و يا تعريف برنامه هاي عملكردي
نظير افزودن گالري يا فضايي براي اجراي يك چيدمان هنري مرتبط (Installation Art) و...،
چندين آلترناتيو براي آن پیشبینی شد.) چنان كه آشكار است، ديوار
بتني پا برجا، جز حمل يك تابلو فلزي ممتد، بيان خاصي نداشته است. پشت ديوار درست در
رديفي كه در سوي ديگر آن تابلوي فلزي نصب شده است، باز هم اثر دستان كوچكي با اسم ثبت
گردیده است. اينبار اين اثر حالت غير طبيعي ثبت روي فلز را ندارد. اثر دست هاي واقعي
بازماندگان حوادث است كه به عنوان يادگاري روي بلوك هاي سيماني ديوار ثبت شده و با دستخط كودكانه خودشان تاريخ ساخت يادمان
بر آن نوشته می شود. گرچه اين ديوار باقي مانده است ليكن تناسبات و نمود بصري ديوار
مدرسه را القا نمي كند و اثر ماندگار روي آن جاي دست هاييست كه به اصلاح مديريت و برنامه
ريزي كالبدي مدارس اميدوارند.