کانسپت اصلی و رویکرد کلی این پروژه برداشتن و
کم کردن فاصله میان "فاجعه" (به عنوان رخداد مرکزی) و "مخاطب"
بود لذا در این طرح بنا بر آن بوده تا این یادمان، چیزی بیشتر از یک یادمان تجسمی منفعل
در گوشه ای از پارک باشد و از کارکرد تجسمی صرف خارج شود. در عین حال این طرح به دنبال
آن نیست تا راوی منفعلی از یک حادثه دلخراش باشد، بلکه به دنبال آن است تا آلترناتیو
این فاجعه را نیز به صحنه بیاورد و در کنار آن بنشاند تا بر فقدان آنچه می¬توانست باشد نیز تاکید بورزد. این آلترناتیو خانه ای برای کودک است که می¬خواهد فضایی
برای تربیت ذهن فعال اجتماعی کودکان باشد و در عین حال فضایی واقعی برای کودکانی فراهم
نماید که بیرون از آن حادثه ایستاده اند.
آنچه در اثر از آن
میتوان به عنوان ویژگی اساسی اثر یادکرد شریک
کردن مخاطب و کودکان به عنوان موضوع اثر در
محصول نهایی و تجربه زیسته فاجعه است، که در واقع این اتفاقات اثر را به یک معماری/اجرا
(پرفورمنس)/چیدمان (اینستالیشن) در مقاطع زمانی مختلف تبدیل می کند.
خانه کودک وظیفه اصلی آگاهی اجتماعی در قالب برنامه
های فراغتی برای کودکان و خانواده های آنان محقق خواهد کرد ضمن اینکه با استفاده هر
روزه از فضاهای این بنا (خانه کودک) اثر یادمانی را تکمیل خواهند کرد
به این ترتیب اثر شامل 2 بخش اصلی است 1 یادمانی
2 خانه کودک (اجتماعی) که هر دو بخش به نوعی با هم کار می کنند
به طور مشخص از طریق تداخل این دو لکه اصلی و شفاف
شدن بخش هایی ازفضاهای خانه کودک این فضاهای در واقع ضمن خدمات دهی اصلی خود بخشی از
اثر یادمانی را تشکیل خواهند داد. وافراد حاضر در بنا ی خانه کودک در واقع هر بار با
حضور خود در فضاها پرفورمنسی را اجرا خواهند کرد که با توجه به قرار گیری فضاها و سکانس
ها در طول سناریو بسیار معنی دار و تاثیر گذار خواهند بود. مخاطب اثر یادمانی در هر
بازدید در واقع ضمن حفظ کلیت اثر با سکانس های متفاوتی رو به رو خواهد شد.