"ایده آل های اتوپیایی همواره بر "طراحی مطلقِ" مهندسی شده و یا "معماری مطلق" تکیه داشته اند تا به مقررات خود تحقق بخشند، اما این رویکرد، واکنشی واحد به مشکلات، تنها مشکلات بیشتری را باعث می شود چرا که بر داده هایی تکیه می شود که می تواند به سرعت منسوخ گردد.
شهر کلاژ شاعرانگی اتوپیا را عرضه می دارد اما مجاورت و لایه سازی طراحی های کوچکتر در یک مفهوم کامل (به جای رویکردی تمامیت محور (مطلق گرا)) به شهر اجازه می دهد که از نهایی بودن غیرقابل اجتناب سیاست اتوپیایی رها باشد. یک ترکیب پست مدرن – فاقد مقررات –از خاطرات، محتواهای تغییر یافته، مفهوم های بازیافت شده، دگردیسی و... به شهر امکان ساختن ، خواندن و شکل دهی مفاهیم خود از تکه هایی عاریه ای را می دهد."
- کالین رو، شهرکلاژ
پروپوزال (پیشنهادنامه) پیشِ رو در جهت توسعه و طراحی شهری در محله ی سنگلج، سعی دارد برخلاف طرح های مرسومِ تخریب و ساختِ مجدد، پیشنهاداتی ارائه دهد. این طرح با کمترین میزان دخالت و تخریب، زمینه و امکان بازی و بده بستان با بافت منحصر به فرد این منطقه را فراهم می کند. منطقه ای با بافت متراکم و گذرهایی باریک که در لا به لای آنها، زمین هایی خالی جای گرفته اند. همچنین این محله بسیار تحت تاثیر اتفاقات و نحوه ی سازوکار بازار قرار دارد. تا جایی که بافت مسکونی آن، توسط گسترش کارگاه های پنهان و انبارهای وابسته به بازار در معرض خورده شدن قرار دارد. جز این، مسائل دیگری نیز برای ساکنین انزوایی تحمیلی به وجود آورده اند: گذرهای باریک و غیراستاندارد و اغلب مملو از وسایل نقلیه، باربران، کمبود یا فقدان امکانات تفریحی و فرهنگی عمومی، کاهش امنیت در ساعات شبانه و... . در این میان، خانه ی مستوفی الممالک میراثی تاریخی و ساختمانی حائز اهمیت در این بافت است که همین عامل سبب می شود، آن را دستمایه ای برای ایجاد قطبی فرهنگی در منطقه قرار دهیم.
در این طرح دو عنصر مهم در راستای برنامه ریزی شهری در محله نقش ایفا می کنند: تئاتر، فضای نمایش و فضاهای عمومیِ عمودی.
"اگر اتاق های یک خانه، عرصه ی مورد نیاز برای شکل گیری اتاق های دیگر را ایجاد میکنند، آیا میتوانیم شهری را تصور کنیم که در آن هر ساختمان عرصه ی مورد نیاز برای ساختمان مجاور را ایجاد کند؟"
- پیتر ترامر، شهر همچون یک شی: تاملاتی در فرم شهر
در شهر به عنوان شی انباشت شده، هر ساختمان، زمین مورد نیاز ساختمان های مجاور را فراهم میکند. خانه های مسکونی بواسط فرم های انباشت شده شان، عرصه ی مشترکی را ایجاد میکنند (هر اتاق شرط لازم برای وجود اتاق بعد ی است ، یا شاید دیوار یا سازه ای که اتاق به آن وصل شده و یا فرمی که یک فرم دیگر به آن مرتبط است). همچنین فضاهای خالی موجود و جداره های ساختمان های اطراف آن، به عرصه ای جدید برای ساخت و شکل گیری اتفاق مبدل می شوند.
به جهت ایجاد فضای عمومی و نفوذ در بافت متراکم محله، آلترناتیوها، با نگاه به ساختمان های مسکونی و خلق امکانات مناسب آنها، سلول هایی چند کاربردی و اشتراکی با فضاهای بسته، باز و نیمه باز را به کار می برند. انباشت این سلول ها در زمین های خالی به صورتی عمودی انجام می شود تا فضای بیشتری نسبت به سطح اشغال شده، ایجاد گردد.
در نگاهی دیگر، یک سالن تئاتر در مجاورت خانه ی مستوفی طراحی می شود. این دو ساختمان هر یک ابژه هایی هستند که در میان گذرها و مسیرهایی معین در معرض نمایش قرار گرفته اند و در قصه ی یک مراجعه کننده (پیاده) از گوشه و کنار هر فضای بازِ شهر و فضاهایی که در دسترس وی نیستند، نقش خود را بازی می کنند.
این دو قطب (سالن تئاتر و سلول های اشتراکی) ظرفیت منطقه را برای ورود مخاطبِ خارج از منطقه، بالا برده و این امکان را میدهد که از این طریق ، کاربری های جدیدی با حفظ کالبد قبلی خود ایجاد شود.
هم چنین مواجهه ی مخاطبین جدید و ساکنین محله، به برنامه هایی غیر قابل پیش بینی شکل می دهد و با ادامه ی این فعالیت ها، زندگی شبانه محله فعال و امکانات جدیدی به محله افزوده می شود.
این برنامه در محدوده ای از محله ی سنگلج ایجاد می گردد و به دنبال خلق فضاهای برای آینده ی شهری آن است. بخش فرهنگی این برنامه می تواند به صورت فرامحلی کار کند و می توان آن را به صورت ایده ی فضاهای جدید برای زندگی در نظر گرفت. مانند هسته ای که قابلیت رشد و تکثیر در یک منطقه و یا حتی در شهر را دارد.