پرسش اصلی در این پروژه، این است که چگونه میتوان میان
گروهی از افراد یک جامعه ارتباطی موثر و همدلانه ایجاد کرد؛ به طوری که این همدلی
به بخش گستردهای از جامعه قابل تسری باشد.
بررسیهای اولیه نشان میدهد که در بیشتر شهرهای ایران،
ارتباط و همدلی بین معماران و معماران، معماران و مردم،
معماران و معماری ایرانی و مردم و معماری ایرانی وجود
ندارد یا بسیار کمرنگ است. نبود این همدلی و شناخت کافی میان مردم و معماران و
انفصال آنها از گذشته و معماری تاریخی، منجر به بروز مشکلات بسیاری در منظر شهری
و کیفیت زندگی افراد شده است. امروز به وضوح میتوان دید که بناها و شهرهای ما از
کیفیت مناسب تهی گشته و آنچه ساخته میشود، فاقد تناسب با بوم، اقلیم و فرهنگ است
و در بیشتر آنها به بستر شکلگیری اثر، بیتوجهی یا کمتوجهی میشود. کمرنگ بودن
پیوند آثار معماری با بستر و عدم سنخیت آنها با سبک زندگی مردم و نیازهای آنها،
منجر به از بین رفتن احساس همدلی مردم با معماری میشود و نبود این همدلی و ارتباط
تنگاتنگ مردم با آثار، به متروکه شدن بناها و کمتر شدن انگیزه نگهداری از آنها میانجامد.
به این ترتیب روشن میشود که ارتباط همدلانه میان معماری و مردم چه اندازه میتواند
در ماندگاری آثار و پایداری معماری موثر باشد. این موضوع با نگاهی به معماری گذشته
ایران و بررسی آثار ماندگار تایید می شود. در بیشتر موارد، بناهایی که در طول دورههای
مختلف، مورد استفاده مردم قرار داشتهاند، بیشتر از سایر بناها نگهداری شدهاند و
در رسیدگی به آنها تلاش بیشتری صورت گرفته است.
به نظر میرسد در
دنیای امروز، ارتباط همدلانه مردم با معماری، بیش از هر چیز در گرو ایجاد همدلی
میان معماران با مردم و معماران با معماران و نیز ارتباط دوستانه هر
دو گروه با گذشته ایران و معماری آن باشد. شناخت بیشتر و بهتر هر دو گروه نسبت به
بسترهای تاریخی، فرهنگی، طبیعی و کالبدی، و حفظ نگاه به گذشته به مثابه مرجعی
مطمئن برای نقد، آموختن و الگو گرفتن میتواند برای رفع نابسامانیها در معماری و
شهر راهگشا باشد.
به این منظور در پروژه حاضر، ایده ایجاد مجموعهای تحت
عنوان «جایی برای معماران و مردم» طرح شده است. این مجموعه تلاش میکند با بهرهگیری
از معماری گذشته، میان مردم، معمار و معماری ارتباطی چندسویه برقرار کند. همچنین
این طرح در صدد است تا به جای تقلید محض از الگوهای فرمی، به فضاهای مشابه و
پاسخگو در معماری گذشته رجوع کند و از آنها برای طراحی فضاهایی متناسب با نیاز
افراد و جامعه در زمان حال بهره گیرد. بنابراین تلاش شده است تا نمونههایی از
آثار تاریخی با دیدی هدفمند بررسی شوند. با توجه به اینکه بستر طرح موردنظر، شهر
اصفهان است، نمونهها از گستره شهر اصفهان انتخاب شدهاند تا همخوانی با بستر و
هویت شهر و معماری محقق گردد. به نظر میرسد از نخستین عواملی که منجر به ارتباط
همدلانه میان مردم و معماری میشود، این است که اثر معماری با ذائقه مردم و تجربه
زیسته آنها بیگانه نباشد و بتواند به تداعی خاطرات شهروندان و یادآوری فضاهای
مطلوب آنها کمک کند. به همین منظور در ایدهپردازی این طرح از مجموعه چهارباغ
اصفهان و گونههای معماری آن شامل مدرسه چهارباغ، کاروانسرای مادرشاه، بازار هنر و
باغهای حاشیه خیابان بهویژه هشتبهشت و خطوط و محورهای کلی مجموعه و نیز از
انشعابها و فضاهای پر و خالی در ساختار بازار اصفهان بهره گرفته شده است.
مجموعهای که با این نگاه طراحی شده، شامل بخشهای مختلفی است.
از جمله یک فضای شهری (پلازا) که به شیوه معماری صفوی، مجموعه را به کالبد شهر
پیوند میزند و مردم را به خود و سپس به درون مجموعه فرامیخواند. بخش آموزشی
مجموعه آتلیهها و کلاسهای درس معماری برای عموم علاقهمندان را در بر دارد و هدف
آن، نه آموزش به شیوه دانشگاهی، که آگاهی بخشی و آموزش تجربی است. در بخش اقامتی
وکافیشاپها به توریستها و شهروندان خدماتی ارائه میشود تا مجموعه در توریسم
نیز ایفای نقش کند. بخش بازارچه، که با الگوبرداری از بازار ایرانی طراحی شده،
شامل دو بخش است: بخش نمایشگاهی که همچون بازارهای تاریخی فضا را برای تفرج و
تماشا مهیا میکند و بخش کارگاهی، که در صدد احیای هنرهای ازیادرفته یا در معرض
فراموشی همچون گرهچینی، سفال و سرامیک، کار با چوب و فلز و ... است. تالار
اجتماعات مجموعه همانند کوشکها در باغ ایرانی، در میانة باغ قرار گرفته و خود میتواند
مرکزی برای گردهمایی و تعامل میان مردم و متخصصان معماری باشد.
این مجموعه علاوه بر این که کالبدی متناسب با بوم و
بستر دارد، شامل فضاهایی آشنا برای مردم اصفهان و دوستداران این شهر است و الگویی
قابل تکرار برای سایر شهرهای ایران عرضه میکند. این مجموعهها در هر شهر معماری
گذشتة همان شهر را بازنمایی میکنند، به ارتباط تنگاتنگ مردم با معماریِ آشنا میانجامند
و میتوانند محل انباشت خاطرات جمعی مردم هر شهر باشد و از این طریق ماندگار
بمانند.