اگر امروز خیابانی از وسط بازار کاشان می گذرانند و اندرونه بناهای قدیمی را بیرون می ریزند، جایش چه می سازند؟ جعبه های شیشه ایی ناموزونی که شبیه به هیچ چیز نیستند. این نوع خانه سازی و معماری بهترین نمونه موتاسیون های جدید است که هیچ ارمان یا نظام فرهنگی بر ان فرمانروا نیست و جایگاهی ندارد. شاید اولین ضربه به هنر ایران زیر و رو شدن بینشی بود که ایرانیان از فضا داشتند و، چنان که دیدیم این فضا مظهر تجلی روح فیاض و خلاق خاطره قوم ایرانی بود. فی المثل خانه های ایرانی دنیایی بسته بود. ورود به خانه های قدیمی در حکم دخول به فضاهایی بود که با صافی های گوناگون از فضای خارجی جدا می شد. معماری سنتی ایران، شرم حضور و فاصله افراد را با تنظیم فضای زیست میسر می کرد و هرکس می توانست در غرفه ایی خلوت گزیند، زیر همچنان که خودِ خانه خلوتی در مجموعه ارگانیک شهر بود، هر واحد نیز در حکم خلوتی در خلوت بود. این نوع فضابندی که مجال خلوت و تفکر می داد و داشتن حریم ذهنی را نیز ممکن می ساخت، اعضای خانواده را بهم می پیوست بی انکه درهمشان امیزد. اما جعبه های شیشه ایی امروز نه فقط فضای درون را از فضای بیرون جدا نمی کنند، نه فقط حرمت هیچ حریمی را نگاه نمی دارند، بلکه اندرونه ی زندگی را بی شرمانه در معرض نمایش می گذارند: خلوت را از میان می برند، وقاحت را جای گزین شرم و حیا و هیاهو را جایگزین سکوت و ارامش می کنند.
متلاشی شدن فضای ایرانی و از بین رفتن محیط زیست ذهنی عواقب بسیار ناهنجاری دارد؛ زیرا فضای تمثیلی هنر ایرانی، صرف نظر از انکه در اثار هنری، خالق ابعادی بود که با نحوه دید و زندگی ما دمساز بود و با تفکرمان هماهنگ، خود وسیله ارتباط با ماوای تفکر و خاطره قومی بود.
این فضا سبب می شد که ایرانی دنیایی داشته باشد و فضای دلش را راهی به فضای کل باشد و تخیل خلاق که همان قوه ادراک باطنی است، از یک سو با دنیای مثالی متفکران مرتبط باشد و از سوی دیگر، تجلی ان در اثار ایینی و زندگی نیز دیده شود . . . متلاشی شدن این فضا موجب شد که پیوند ما با خاطره قومی، یعنی همان باغ بهشتی که درون روح ایرانی بود، بریده شود و . . . فضای تفکرانگیز هنرمان زیر و زبر گردد.