بسیاری بر این باورند که از نظر لـُکربوزیه خیابان های پرپیچ و خم سنتی دیگر نمی توانستند نظم مادی شهر را تامین کنند و می بایست هم شهر و هم منطقه دارای نظمی منسجم و یکنواخت می شد. ضرورت امر سامان دهی و مهار فضای شهری بود، در کلیتِ سازمان دهی شده و ارمانی شهر مدرن، بی نظمی، جای خود را به نظم کارکردی، گونه گونی به نسخه های تکرار متوالی و [عنصر] شگفتی به چشم اندازهای هم مانند می داد، لکربوزیه در این مبارزه برای تحمیل نظم و انسجام در صدد بسیج نیروی بینش خردمندانه بود، در تصور او از مهار گسترده، نظم شریک رویت پذیری و شفافیت بود، تمام این گزاره ها در شهر درخشان متبلور شد، انتونی ویدلر می گوید:" در احیای اسطوره پایان قرن هجدهمی شفافیت، [چه از بعد] اجتماعی و چه فضایی، مدرنیست ها شهری شیشه ایی را در ذهن مجسم می کردند که ساختمان هایش رویت ناپذیر و جامعه اش باز بود، فضای حاصل می بایست باز و تا بی نهایت گسترده می بود و از طریق [روحی] توتال اشفتگی ذهنی را پاک می کرد".
در اینجا می توانید مطلبی دیگر در مورد لوکوربوزیه و نگاهش به شهر درخشان را بیابید
برای یافت فهمی کلی و انتقادی از یوتوپیا می توانید اینجا را مشاهده فرمایید، مقاله ای تحت عنوان یوتوپیا و بحران اصالت به قلم فریبا شفیعی
در اینجا نیز مقاله ای به قلم امین حشمتی موجود است که صرفا بر شهر درخشان تمرکز دارد