هانري لوفور فيلسوف برجسته معاصر فرانسوي در اين کتاب از مفاهيم نو کانتي و نو دکارتي فضا فاصله مي گيرد و در مقابل بر فضاي اجتماعي تمرکز مي کند . او مي نويسد فضا چيزي بي خاصيت و، خنثي و سابق الوجود نيست، بلکه توليد مستمري از روابط فضايي مي باشد. تاکيد لوفور بر توليد فضا او را قاطعانه در اردوگاه گفتمان پسا ساختارگرايي يا پسا مدرن جاي مي دهد.
او معتقد است که فضاي اجتماعي نه چيزي در ميان چيزهاي ديگر و نه توليدي در ميان ساير توليدات است، بلکه اين فضا چيزها را جزو خود مي کند و روابط متقابل آنها را در همزيستي و همزماني شان ، يعني در نظم (نسبي) و يا بي نظمي( نسبي) ، در بر ميگيرد.لوفور با رد مدل دکارتي به شئي شدن فضا اعتراض دارد ، و" فضاي آرماني " را از " فضاي واقعي " تفکيک مي کند.
او مي گويد فضا محصول چيزي است که به طور مادي توليد شده است و در عين حال روي فرآيندهايي عمل مي کند که نمي تواند خودش را از آنها جدا کند زيرا محصولي از آنها است. از نظر لوفور تحولي موازي بين هژموني سرمايه داري در غرب مدرن و توليد " فضاي انتزاعي" وجود دارد. سرمايه داري همانند فضاي انتزاعي همگن سازي، طبقاتي سازي ، و پراکنده سازي اجتماعي پديد آورده است .
گسترش سرمايه سازي در سطح جهاني نه تنها تفاوت هايي ایجاد نکرده بلکه مشابهت هايي را به وجود آورده است. در چنین شرایطی تفاوت هاي فرهنگی و تاريخی در سطح خُرد سرکوب ولی فضاهاي مدرنيته به شبکه هاي مالکيت خصوصي ، بازار و کار تقسيم شده اند. با وجود اين ، لوفور اصلا فضاهاي مدرنيستي را به منزله پايان تاريخ نمي انگارد زيرا مي نويسد که از ديدگاه کمتر بدبينانه تري مي توان نشان داد که فضاي انتزاعي مامن تناقض هاي خاصي است. اين تناقض هاي فضايي تا حدودي از تناقض هاي قديمي که زمان تاريخي آنها را قي کرده است نشئت مي گيرند. اين تناقض ها دستخوش تغييراتي شده اند، ولي بعضي از آنها شديدتر و بعضي ديگر کم اثر تر گشته اند.
همين طور در ميان آنها تناقض هاي کاملا تازه اي ظاهر شده اند که مي توانند سرانجام سقوط فضاي انتزاعي را سرعت بخشند. بازتوليد روابط اجتماعي توليد در داخل اين فضا ناگزير از دو گرايش تبعيت مي کند ، یعنی از بين رفتن روابط قديمي از يک طرف و ايجاد روابط جديد از طرف ديگر. بنابراين، فضاي انتزاعي ، به رغم –يا شايد به دليل- منفي بودنش در درون خود بذرهاي نوع جديدي از فضا را حمل مي کند.
لوفور اين فضاي جديد را " فضاي متفاوت" مي نامد ، زيرا از آنجا که فضاي انتزاعي به سوي همگني، به سوي حذف تفاوت ها يا خصوصيت هاي ويژه موجود گرايش دارد يک فضاي جديد نمي تواند زاده (توليد) شود مگر آن که بر تفاوت ها تاکيد کند . به عبارت ديگر ، لوفور دورنمايي از يک فضاي جديد در حال پديد آمدن – يک فضاي متفاوت - را مشاهده مي کند که به منزله مقاومتي در برابر نيروهاي همگن سازي موجود در فضاي انتزاعي عمل مي کند.
به سخني دقيق تر، لوفور در اين کتاب تضاد ديالکتيکي بين فضاي انتزاعي و فضاي متفاوت را حکايت مي کند.