در طی هفته ای
که گذشت در کنار خبر فوت بسیاری از شهروندان جهان، با انتشار خبر فوت ویتوریو
گرگوتی، یکی از برجسته ترین معماران متفکر ایتالیایی در سن 92 سالگی بر اثر ابتلا
به ویروس کرونا در میلان مواجه شدیم. اندوه از دست دادن این شخصیت تاثیرگذار در
حوزه ی معماری و شهرسازی سبب شد که در مقاله زیر به بررسی دیدگاه و زندگی حرفه ایِ
او بپردازیم.
بسیاری
ویتوریو گرگوتی را به عنوان یک معمار مدرنیست ایتالیایی، نظریه پرداز، طراح شهری،
سردبیر و سپس مدیر مجله ی کازابلا که کتاب های بسیاری را در زمینه ی تئوریِ
معماری در دسترس دانشجویان، معماران و علاقه مندان این حوزه قرار داده است، می شناسند.
اما بهتر است بگوییم که او نمونه ی بارز و کاملِ یک معمار روشنفکر ایتالیایی بود
که از دهه ی 1960 تمام تلاش خود را نمود تا پیوند عمیقی را میان نگرش های ستیزه جویانه ی
سیاسی و حرفه ی معماری جهت پاسخگویی به اهداف اجتماعی برقرار نماید. گرگوتی سرسختانه
بر این موضوع اصرار داشت که کارش باید از لحاظ اجتماعی مفید باشد و علاوه بر آن،
به صورت اصول راهنما عمل کرده و خدماتی را نیز به جامعه ارائه دهد. او که دفتر
شخصیِ خود را در سال 1974 تاسیس کرده بود، ناگهان در سال 2017 تصمیم گرفت که دفتر
خود را تعطیل نماید زیرا معتقد بود که معماریِ پِرَکتیکال "عملگرا" دیگر
ارزشی ندارد. درواقع او با این کار خود، مخالفتش را نسبت به پروژه هایی که در طی
این سال ها بر مبنای مدیریت و راهنمایی های فوق العاده ی او شکل گرفته بود، اعلام
نمود. در طی مصاحبه ای با روزنامه ی ایتالیاییِ "La Stampa" در
سال 2019 چنین اظهار نمود:
"برخی از
معماران به جای آن که پروژه هایی را پیشنهاد دهند که بتوان بر مبنای آن ها، راه حلی برای آن دسته از مسائل اجتماعی که انسان معاصر با آن ها مواجه است، ارائه
نمود؛ تنها سعی دارند که مخاطبان خود را با ایجاد تصاویری انتزاعی شگفت زده
نمایند. از این رو، نباید این مطلب را نادیده گرفت که یکی از اهداف اصلیِ حرفه ی
معماری همواره این بوده است که بتوان آثاری را خلق نمود که به عنوان یک محصول
اجتماعی در خدمت همه ی اقشار جامعه قرار گیرد. اما امروزه شاهد آن هستیم که
معماریِ معاصر ارتباط خود را با یکی از مهم ترین اهداف این حرفه از دست داده است. به
همین سبب معماری باید پاسخگو به نیازهای خاص اجتماعی باشد و علاوه بر آن، نقش
موثری را نیز در پیوند بین انسان، مکان و تاریخ آن ایفا نماید."
گفته ها حاکی
از آن است که او در طول تمام دوران فعالیت حرفه ایِ خود، مسئولیت کامل اقداماتش را
برعهده گرفت و همین ویژگیِ او سبب شد که یک دیدگاه کاملا فرهنگی نسبت به جهانِ
ساخته شده اتخاذ نماید. به عبارتی معماری برای او در وهله ی اول و مهم تر از همه
پدیده ای فرهنگی بود یا می توان چنین برداشت نمود که او معماری را پرکتیسی هنری می پنداشت
که مبتنی بر نگرش انتقادی نسبت به دنیای واقعی بود و در عین حال از این توانایی
برخوردار بود که با بهره گیری از پتانسیل های موجود در هر منطقه، به بهبود وضعیت
اجتماعی آن کمک نماید. بسیاری از پروژه های او در زمینه ی معماری و شهرسازی، بر
مبنای چنین نگرشی در کشورهای مختلفی چون ایتالیا، چین، پرتغال، آلمان و مراکش به
اجرا رسیده است. زمان زیادی لازم است تا مردم جذب پیچیدگی های ذهن چنین روشنفکری
گردند. اما باید خاطر نشان کرد که آثارش چه در سطح ایتالیا و چه در سطح بین المللی
همیشه حائز اهمیت بوده است.
او بسیاری از برجسته ترین
آثار خود از جمله: خانه ی اپرای میلان ، استادیوم المپیک بارسلونا و
شهر کامل پوجیانگ در شانگهای چین را در دفتر شخصی اش، تحت عنوان "موسسه ی
بین المللی گرگوتی" طراحی نموده است. هیچ نوع ساختمانی
نبوده است که گرگوتی از عهده ی طراحیِ آن بر نیامده باشد. دامنه ی فعالیت های او
بسیار گسترده بوده است. حتی در ابتدای کار خود به طراحیِ صنعتی نیز روی آورد و
معتقد بود که طراحیِ صنعتی به عنوان یک دیسیپلین، به زندگی انسان ها اختصاص داده
شده است و قصد ایجاد یک سبک یا یک برند تجاری و همچنین محصولی صرفا جهت مصرف
ندارد. بلکه یک استراتژیِ مکانیکی و زیبایی شناختی برای درک بهتر اشیای پیرامون ما
می باشد. در میان تمام فعالیت هایش در حوزه ی طراحی، یک سال پس از تاسیس دفترش،
مدیریت برپاییِ نمایشگاه معماری برای بیینال ونیز را نیز پذیرفت. او بر
مبنای بینش عمیق خود موضوع فضا را مطرح نموده و آن را به نمایش گذاشت و همین امر
سبب شد که چنین مفهومی میان هنرمندان آن زمان با اشتیاق زیادی پیگیری و بررسی شود.
اکثر آثارش نشان دهنده ی احترامی است که او نسبت به سبک های معماریِ گذشته قائل
بوده است. حتی میل و اشتیاق فراوان او نسبت به این سبک ها در سازه های بزرگ مقیاسِ
به کار گرفته شده در ساختمان های فرهنگی- ورزشی نیز کاملا بارز است؛ به طوری که به
راحتی می توان حس شکوه و عظمتی را که منتقل می نمایند، درک نمود. اما با این وجود، هرگز محیط باستانیِ پیرامون خود را تحت شعاع قرار نداده اند و همواره مکمل آن بوده اند.
درواقع اصل مشترکی که گرگوتی همواره به آن پایبند بوده است، پیوند میان اثر و
زمینه ی آن است.
برای کسب مطالب بیشتر در مورد ویتوریو گرگوتی در اتووود، می توانید اینجا را نیز مطالعه نمایید.