بستر :
شهر اصفهان،
تعامل حرکت است وسکون ، مجموعه ای است در هم تنیده از گذر های متقاطع در کنار
بناها و ساختمانهای گوناگون . با خروج از شهر، این حرکت است که پررنگتر می
شود . تجربه حرکت روزانه از خانه به محل
کار ، نخستین وجه تمایزاین طرح ، در قیاس با سایر فضاهای کار و فعالیت درون شهر
بود . این مفهوم زمانی جدی تر شد که با عبور از ورودی شهرک با ساختاری کاملا سیال
و در حرکت ، مواجه شدیم . ساختاری شکل گرفته از خطوط منحنی که انقدر توسط طراحان
شهری پررنگ ترسیم گشته بود که گریز از آن را اجتناب ناپذیر می نمود . این خطوط متکی
به شیب زمین در پس زمینه با پیوستن به خطوط کوهها و تپه های شمالی ، انگار که حرکت
را تا بینهایت ادامه میداد. حرکت کردیم تا به محل پروژه رسیدیم ، شمال رو به کوه
داشت و جنوب رو به شهرِمحل زندگی ، زمینی
با 75 متر طول و میانگین 24 متر عرض ، که با حرکت گذری در پیرامونش ، انگار
که در امتداد بسترش جاری شده بود...
کارفرما :
شرکت فراتحقیق
سپاهان به عنوان یکی از مشاوران پیشرو در امر صنعت ، میخواست بنایی داشته باشد در
میان شهرک علمی و تحقیقاتی، هموزن اسم و رسم شرکت و آنچه نگاه آنها را به آینده
شکل میداد. پس از گپ و گفت اولیه مشخص شد که نگاه مدیران به الگوهایی رفتاری درون
شرکت ، چیزی است مشابه آنچه امروزه در ابرشرکتهایی چون گوگل در جریان است . بر
اساس برنامه اولیه از سوی کارفرما فعالیت شرکت در پنج بخش عمده مدیریتی ، مهندسی و
طراحی ، مطالعه و تحقیق ، اداری و خدماتی ، طبقه بندی می شد ، ولی آنچه نگاه
مدیران را به سوی شرکتی چون گوگل چرخانده بود ، نه اینها ، بلکه فضاهایی جهت تعامل
افراد، کسب آرامش ، تنفسِ استفاده کنندگان ، تفکر و ایده پردازی و... بود .بررسی
های اولیه نشان می داد ، انچه در ذهن کارفرما در جریان است به فضایی بیش از 2200
متر مربع نیاز دارد، در حالی که طبق ضوابط و مقررات شهرک ، زیربنای طرح نمیباست از
1850 متر تجاوز میکرد ! در این بین توفیقی اجباری نصیبمان شد ، مطابقِ بندی در دفترچه ضوابط ، فضاهای آتریوم ،
حیاط مرکزی و تراس در محاسبه زیربنا لحاظ نمی گردید . متکی بر این امر ، از یک سو
تامین نیاز کارفرما در چارچوب مقررات شهرک امکانپذیر بود و از سوی دیگر
آنچه به طرح اضافه می شد میوانست فضاهایی جهت تعامل افراد، کسب ارامش ،
تنفس استفاده کنندگان ، تفکرو... فراهم کند.
طرح:
دو سال و اندی
گذشت و ذهنیت ما به عینیت مبدل گشت ، از
اصفهان حرکت میکنیم به سوی ساختمان تازه بنا شده
، پس از عبور از ورودی ، و ساحتار پیچ در پیچ و سیال شهرک ، به آستانه شرکت
میرسیم ، مرزی به جز سبزینگی و درحتانی نورسته ، میان بنا و گذر های پیرامونش وجود ندارد . از گذر جنوبی پله های
ورودی را پایین رفته و وارد بنا می شویم ،
نور آفتاب و تصویر آسمان ،که از سقف گشوده
شیشه ای آتریوم عبور کرده و بر زمین می تابد ، خوش آمد گوی مناسبی است برای
تازه واردان ، در حالی که این فضا با حضور نور و سبزینگی فضایی جهت مکث فراهم
میاورد ، حضور نور و آسمان از بالا ، نا
خوداگاه سر را به سوی خود میچرخاند ، پیوسته حرکت در پیرامونش جاری است ، از
شیبراهه کناری به بالا حرکت می کنیم .... . با توجه به ساختار سیال و گوناگون
طبقات ، نه همچون دیگر ساختمان های اداری تیپ ، با هر چرخش ، با فضایی نو و تجربه
نشده مواجه ایم ، فضاهایی که با گشایش های افقی در بدنه ، تصاویری پانارامیک از
چشم انداز کوه ها در شمال و شهر در جنوب ،
در امتداد حرکت نصیبمان می کند ...
در اولین تراز ، گشایشی در خور توجه که محور های حرکت
در پیرامونش امتداد دارند ، بازشوها و پنجره های بزرگ در این بخش مرز میان بیرون و
درون را کمرنگ گرده و در کنار گشودگی های خطی ، تجربه ای جدید از ارتباط با فضای
خارج را فراهم آورده است ، این حیاط ، در
قیاس با اتریوم ورودی ، از سکون و ارامش بیشتری برخوردار است ، هیچ واسطه ای میان
انسان و آسمان نیست ، لحظه ای درنگ ، تامل و تنفس و باز حرکت به سوی بالا... . در امتداد راهروی طبقه سوم به یکی از تراسها
وارد می شویم ، چشم انداز به اصفهان از یک سو و به کوه و تپه های پیرامون از سوی
دیگر چیزی فراتر از ان است که کارمندان گوگل هرروز تجربه نمایند ... .از در پشتی در تراز فوقانی خارج می شویم ، از شیب
راهه شمالی به پایین حرکت می کینم ، تمامی انچه در درون بود تجربه شد بدون انکه
تکراری در کار باشد .