دبستان امید
طراحی فضای آموزشی برای کودکان در روستایی در سییستان و بلوچستان به معنای
الزام حضور لایه های مختلفی به طور همزمان در طرح معماری آن است، از توجه به اقلیم
و طوفان های فصلی گرفته تا بودجه و تا مسئله عدم عدالت آموزشی و امکاناتی که در
این مناطق ذیل عنوان "مناطق کم برخوردار" وجود دارد لذا در فرایند طراحی
تلاش شد تا از پاسخگویی به نیاز های اولیه اقلیمی و آسایشی آغاز و سپس به سمت فضای
مناسب و متناسب با نیاز های کودکان آن منطقه حرکت کنیم .
در گام اول با مراجعه گونه
درونگرای حیاط مرکزی به عنوان کهن الگوی فضاهای زیستی متناسب با اقلیم منطقه امکان
پاسخگویی همزمان به چند عامل اثر گذار اقلیمی فراهم شد از جمله امکان دستیابی به
فضاهای سایه دار با حضور پوشش گیاهی مناسب که امکان بوجود آوردن خرده اقلیمی مطبوع
در مقیاس کوچک فضاهای آموزشی را فراهم می کرد و در عین حال در مقابل باد های
نامطلوب و "طوفان های فصلی" که از سمت غرب و شمال غرب منطقه را تحت
تاثیر قرار می دهند، پناهگاه مناسبی ایجاد می کرد.
سپس با مرکززدایی کردن از فرم قبلی و جدا کردن فضاهای مختلف و مستقل کردن هر
کدام از دیگری و نهایتا بازنگری در مناسبات کل و اجزا امکان بیشتری برای هر کلاس
جهت بهره مندی از نور و فیلتراسیون پوشش گیاهی و در نتیجه تهویه مطبوع فراهم شد .
لذا تا اینجای کار محصول کالبدی شامل تعدادی فضای متخلخل آموزشی در درون یک پوسته
ضخیم و بسته که آنها را احاطه کرده خواهد بود .
در آغاز گام بعدی از طرفی
دیوار کشیدن دور محدوده مدرسه و جدا کردن مدرسه از تمام روستا در مناسبات جامعه
روستایی، که اساسا مناسبات "درون و بیرون" در آنها کاملا مرزبندی شده و
سفت سخت نیست (برخلاف مناسبات شهری) و شاید بخش اصلی زندگی و کار در فضاهای بیرون
می گذرد ، منطقی نمی نمود و حتی این اتفاق استفاده از فضای مدرسه و امکانات تفریحی
آموزشی آن را در ساعات غیر فعال مدرسه برای بچه های روستا مشکل وغیرممکن می کرد از
طرفی مسئله مشخص کردن مرز مدرسه از باقی روستا و از جمله شبکه راه های حمل و نقل
ماشینی ضروری می نمود لذا در این مرحله قسمت بیرونی پوسته دور فضاهای آموزشی در یک
نظم "خیال کودکانه" شروع به آب شدن کرد و در یک هندسه سیال ، نرم و رها ،
بخش زیادی از زمین خشک مدرسه را به ضخامت یک پله و تحت عنوان محوطه تفریحی – آموزشی
مدرسه پوشاند ،سپس با تجهیز این فضای جدید با ساده ترین ابزار های تفریحی و محرک
خلاقیت کودکانه و همچنین ایجاد تپه ها و توپوگرافی های مصنوعی در این پوسته/محوطه
، محوطه از یک پوسته منفعل تخت به یک “همبازی فعال”
بازیگوش تبدیل شد.
مسئله خیال و امید
فضا به مثابه "خیال"،
فضا به مثابه لحظه ایست بیرون از وضعیت ، شکافی در دل نظم موجود که تجربه دیگرگون جهان را ممکن می کند و وقتی این "خیال"
است که به "امید" منتهی می شود چه چیزی "خیال انگیزتر" از یک لکه
غیرمنتظره از آسمان بر زمین ...
در نهایت پروژه از درون نظام دانش معماری آغاز شد و در واکنش به وضعیت زمینه شکل گرفت.