شهر صومعهسرا
مانند بسیاری از شهریهای استان گیلان از حالت روستایی توسعه پیدا کرده است.
برخلاف روستاهای مرکز و غرب کشور، بلوکهای زیستی به صورت پراکنده و در بسیاری از
موارد بدون جهتگیری خاصی توزیع میشوند. به همین دلیل شهر صومعهسرا از برهم
قرارگیری دو لایهی پراکندگی و نظم
حاصل از شهرسازی و راهسازی جدید به وجود آمده است. لایه دوم که جدید تر است
مجبور است خود را با آشفتگی لایه اول تطبیق دهد. همین امر باعث میشود مرزهای
بسیاری از جدارههای شهر دارای عقب نشینیها و جهتگیریهای متنوع باشند. با توجه
به این وضعیت سعی شد عامل های مشترک بین بناهای جدارهی خیابان محل طراحی شناسایی
شوند و سپس تقویت شوند. این رویکرد دوگانه ای را به وجود می آورد: جدا شدن از بافت
و متعلق بودن به آن.
با مشاهدهی جدارهی خیابان محل طراحی میتوان
دریافت که اغلب خانههای متعلق به دهههای شصت و هفتاد در درون، دارای مرزهای
متنوع در فضای سهبعدی هستند که در نما ردی از خود به جای گذاشتهاند. به طور مثال
فضاهای متنوع به لحاظ عملکرد، نمودهای سازهای، بازشوها و... هر کدام میتواند
بازتابی در نما داشته باشد. (در این پروژه نما در تعامل جدارهی خیابان است.) با
توجه به این موارد سعی شد این مرزها در پروژه شناسایی شوند و با استفاده از کنتراست
از هم تفکیک شوند تا کاربران خوانشی عمیقتر از ارتباطات فضایی پروژه داشته باشند.
با توجه به این رویکرد، شاخص شدن مرزها از نمای رو به کوچه شروع شد، به معماری
داخلی رسید و سپس تا نمای رو به حیاط ادامه پیدا کرد.
در این پروژه
پالت مصالح و استفاده از دیتیل، وسیلهای برای ارتقای اتمسفر فضای داخلی است. به
طور مثال پلهها طوری طراحی شدند تا کاربران با دیدن آن لحظه ای درنگ کنند و سعی کنند
تا از ساز و کار آن مطلع شوند.
مبحث بودجه، یکی
از مهم ترین چالشهای این پروژه بود که استفاده از ملات ماسه بادی و سیمان در سطوح
قابل توجهای از پروژه تا حد زیادی سبب صرفه جویی مالی برای کارفرما شد و در نتیجه
وی توان مالی بازسازی کل پروژه را پیدا کرد.