با سلام هویت در معماری یعنی تمامیت وجود زندگی انسان و نقش معماری در زندگی ما و اینکه چطور طراحی کنیم تا فضاهایی رو که در گذشته داشتیم و اکنون نداریم دوباره خلق کنیم و به روش بهتر مورد استفاده قرار بدیم
سوال سختیه، باید خیلی درموردش فکر کنم.
سلام
وقتی در مورد هویت میگیم بحث جامعه شناسی هم میاد وسطر،من نوعی وقتی هویت چنگانه دارم پس نمی تونم یک طرح معماری بدم که نشون بده این طرح من مثلاً یک هویت واحدی از منه، ببین الان طرح هایی که داریم همشون برگرفته از اینور و اونور و اینم شده یه هویت برای ما که اصلاً هم خوب نیست. انگار ما چیزی واسه خودمون نداریم همش داریم تقلید میکنیم. اینا همش برای این که ما هنوز هویت خودمون و نمشناسیم.
.هویت در معماری یعنی اصالت معماری و رابطه اون با زندگی انسان و پیوند معقول این دو با هم
به نظرمن هویت در معماری یعنی اینکه , یک ساختمون اون منظوری رو که بر اساسش ساخته شده رو به بهترین شکل برسونه و انجام بده . با محیط اطرافش تعامل داشته باشه ( یعنی اینکه احساس نکنیم یه چیز اضافه است ) و در عین حال جذابیت ظاهری هم داشته باشه . در کل اگه واقعا فلسفه هویت بخواد در معماری اجرا بشه , باید بتونه این امکان رو ایجاد کنه که ما به یک سازه , نه به عنوان یک سازه که به عنوان یک بخش از محیط اطراف نگاه کنیم .
هویت یک مسئله خارج از معماری هست و ربطی به معماری ندارد و خیلیا نمی دونم چرا به زور می خوان این کلمه رو وارد معماری کنن! چه نیازی به طرح مسئله ی هویت است؟ آیا معماران آوانگارد امروز جهان مثل ذاحا و آیزنمن و کولهاس و... با هویت طراحی می کنند؟ یا اصلا کارای هر یک از این ها پای کدام هویت نوشته می شوند ؟ آیا نیازی به چسباندن یک کار معماری به یک کشور وجود دارد؟ و اصولا مگر می شود انسانی که در پی یافتن حقیقت مفاهیم هست بخواهد خود را به کشوری یا سبکی و یا هویتی بچسباند و روی آن پا فشاری کند؟ توصیه می کنم که همه ی مشتاقان در این زمینه به مصاحبه ی جناب آقای دانشمیر مراجعه کنن و قدر تامل نمایند!
هویت از نظر من یعنی داشتن شناسنامه . معماری ایران تا زمان ناصرالدین شاه دارای هویت بود . و بعد از سالها گذشت تا افردای همچون استاد پیرنیا ، نادر اردلان ، سید هادی میرمیران ، داراب دیبا و ...برای بازگرداندن هویت به معماری زحمت های بسیاری کشیدند. تلاش کردن تا اصول معماری ایرانی را در اثارشان به نمایش بگذارند . امیدوارم مردم و به خصوص جامعه معماری قدر بدانند. اصول معماری از نگاه آنان : شفافیت ، تواضع ، فروتنی ، شگفت انگیزی ، درون گرایی ، انعکاس ، پیوند معماری با طبیعت ، هندسه ( تناسبات طلایی ) ، راز و ابهام ، تعادل موزون و ... . موفق باشید دوستان.
هویت در معماری به این معنی که نیازهای روز جامعه که مجموع نیازهای فرهنگی ،هنری ، اقتصادی و... را در معماری هر نوع اثری در نظر گرفت و با استفاده از مفاهیم گذشته سعی در خلق آن کنیم و نه با تقلید کورکورانه از فرم ها و سبک های گذشته معماری هر منطقه که این نوع نگرش را در کارهای معمارانی چون اندو به خوبی میتوان مشاهده کرد و در معماران ایرانی نیز میتوان فرهاد احمدی را که سبکی مفهوم گرایانه را دارد مشاهده کرد.
در اخر به این موضوع اشاره کنم که اینها تماما برداشت های شخصی من در این باره بود.
هر چیزجاندارو غیر جانداری برای خود یک نام و یا یک مشخصه دارد حال چه این مشخصه فرد جانداررا شناسایی کند و یا چه اشیاء بی جان را معرفی کند معماری هم در ردیف خودش دارای هویت و شناسنامه ای که معرفی کننده آن باشد هست . در واقع هر عنوانی که بتوان به طور کامل وواضح عنوان معماری را برای شنونده تشریح و تعریف کند همان هویت معماری هست برای مثال یکی معماری را با نام هنر می شناسد دیگری از آن فقط به عنوان یک عامل ساخت وساز و اجرا یاد میکند و یا یکی آن را بر اساس ریشه
سلام من عضو جدیدم و خوشبختم
شاید هویت بر گرده به بخش طراحی توی معماری که با طراحی درست و دقیق بشه به کار هویت بخشید.به هر حال دوست دارم نظردرست رو بدونم.
برای برقراری ارتباط میان هویت و معماری از سخنی از نوربرگ شولتز بهره می برم. شولتز در کتاب «معماری: حضور، زبان و مکان» از امر کیفی در زندگی سخن می گوید و آن را سویه مشترک هستی شناسانه ی میان ما انسانها تعریف می کند و هنر مکان (معماری) را همان چیزی می خواند که ما را به این امر کیفی نزدیک می کند. هنر مکان را می توان همان هویت مکانی و معماری بومی دانست که حضور و وحدت اندیشه و احساس را در آن می توان یافت. همان وحدت میان امر عملی (کارکرد) و امر بیانگر (زیبایی) که لوکوربوزیه آن را از اصول معماری مدرن شمرده است. شولتز در آثار و اندیشه های خود از هایدیگر متأثر بوده است، زیرا هایدیگر انسان را با واژه دازاین (Dasein) یا «هستی آنجا» با تأکید بر حضور تعریف کرد و گسست میان اندیشه و احساس را که از زمان دکارت بر سرتاسر جهان سایه انداخته بود از میان برداشت و انسان را از ناظر صرف بودن رهایی بخشید و در جهان هستی مشارکت داد و این اصل را تثبیت کرد که در معماری، وحدت میان اندیشه و احساس وجود دارد و اثر هنری به راستی کارکردی همواره احساس و عواطفمان را کامیاب می سازد و این نادرست نخواهد بود که بگوییم آنچه که کارکردی است زیبا نیز هست. می توان گفت معماری بومی صورت ویژه ای از تصویر جهان است، تصویری که محیطی که زندگی در آن روی می دهد را نه به شکل انتزاعی بلکه در پیکربندی شاعرانه و قابل دریافتی حاضر می سازد. معماری بومی، آشکارسازی تصویری از زندگی است و به تعبیری بیانگر مفهوم نزدیکی به مکان است و به نوعی ما را هر چه بیشتر، به یکی از مؤلفه ها و مشخصه های هویت بخش و معنابخش انسان نزدیک می کند
هویت یک بحث خیلی کلی هست که به این راحتی نمیشه در چند سطر اومد و در موردش حرف زد . چندین عامل دست به دست هم میدن و هویت و اصالت یک معماری رو به وجود می ارن . عواملی مانند فرهنگ / مفاهیم دینی مذهبی / اجتماع و خاستگاه معماری یک مرز و بوم / اقلیم / نیازهای بستر طرح / و خیلی چیزهای دیگه . به نظر من اگر بخوام هویت در معماری رو توضیح بدم باید بنویسم هویت عبارت است از رابطه معقول و منطقی معماری معاصر با معماری گذشته و اینکه معماری معاصر توانسته ادامه راه معماری گذشته را پیش ببرد یا نه ؟ چون هنر و علی الخصوص هنر معماری در اثر سیر تکاملی دوران هویت و مفهوم دار می شود . با سپاس
هیچ اشل خاصی وجود ندارد تا با آن آنچه را که تا به امروز خلق کرده ایم قیاس کنیم . راه رفته دو و یا سه دهه اخیررا برگردیم و بی طرفانه چه در ابعاد فضا ها و چه الفبای نما ها بر اساس اقلیم این منطقه قدر ی تامل کنیم .
معماري بر رغم تفاوت هاي سرزميني که در شکل آن تاثير فراواني داشته، داراي ويژگي هاي ذاتي، پويا و تدريجي است، که آن را هويت مي نامند. واژه شناسي هويت، ما را به انسان، معماري و مولفه هاي تميز دهنده ي آن مي رساند. کليتي که قبلا از ديدگاه ملک الشعراي بهار با نام «سبک» به جهان درون و برون انسان تقسيم مي شد؛ ولي معناي آن در سده هاي اخير با تحول ايجاد شده در عالم و آدم، با «مد معماري»