هایدگر نظریه هایی در این مورد ارایه داده, البته از واژه های سرپناه و خانه (مسکن) استفاده کرده . از نظر او خانه جایی ست که انسان در آن سکنی می گزیند و به آن مکان احساس تعلق می کند. از نظر او سقف و دیواری که ما را از شرایط محیطی جدا می کند فقط یک سرپناه است. برای سکونت باید با محیط ارتباط معناداری داشته باشد. این ارتباط ناشی از تلاش برای هویت یافتن, یعنی به مکانی احساس تعلق داشتن می باشد. هایدگر معتقد است انسان زمانی بر خود وقوف می یابد که مسکن گزیده باشد و در نتیجه هستی خود در جهان را تثبیت کرده باشد. این بحث در چند کتاب و مقاله از طرف هایدگر بررسی شده, به خصوص در مقالهء ساختن,سکنی گزیدن,اندیشیدن مستقیما مورد بحث قرار گرفته. اما نوشته های هایدگر در دهه های 70 و80 پایه تفکر تئوریسین های مهمی در معماری قرار گرفت که از مطرح ترین آن ها کریستین نوربرگ شولتز می باشد. او بر اساس تفکرات هایدگر و نگاه پدیدار شناختی آثار مهم و ارزشمندی در در حیطهء نظری معماری به جا گذاشت
در مورد موضوع مورد نظر شما از شولتز کتابی با نام مفهوم سکونت در ایران ترجمه شده است(انتشارات آگه). در مورد نظرات هایدگرنیز کتابی با نام هایدگر برای معماران, نوشته ادام شار موجود است که به نظر من فاقد ساختار و جدیت کافی ست(شاید تقص از ترجمه بد و انتشارات بی نام ونشان باشد).به نظر من بهترین منابع برای مطالعه کتاب های شولتز است علاوه بر مفهوم سکونت, حس مکان و ریشه های معماری مدرن دو کتاب دیگر از وی می باشند که درمورد سوال شما مطالب بسیار جذاب و مفیدی ارائه می دهند.
خوشحال می شوم شما هم اگر منابع یا اطلاعاتی دراین مورد دارید, در میان بگذارید.