شرطِ لازم برای بوجود آمدنِ یک اثر خوب، نه مسابقه و مناقصه، بلکه حضور یک معمار خوب است!
«هانس اشتیمان»، عضو شورای معماران مسکو، و سر آرشیتکت سابقِبرلین، از شرایط و نتایج مسابقههایی میگوید که سیما و منظر امروزی پایتخت آلمان را ساختند!
رونق و شکوفایی ساخت و ساز در سالهای آخر سده بیستم و اوایل سده بیستو یکم مسکو، تا حدودی، شبیه آن چیزی است که در برلین و در نتیجه وحدت دو آلمان و فروریختن دیوار برلین و هجومِ سرمایهگذاران غرب به بخش شرقی آلمان شد. اما، علیرغم تمام حرف و حدیثها، اگر این رونق در آلمان منجر به خلق و بوجود آمدن حرکتی مثبت در معماری و شهرسازی شد، متأسفانه، در پایتخت روسیه نتایج مطلوب و مقبول در حوزه معماری و شهرسازی ببار نیاورد. اینک که دوران فراوانی و رونق به سر آمده و مدیریت شهر هم تغییر کرده، این امکان وجود دارد که بشود وضعیت را تغییر داد. البته تحقق چنین پروژههای عظیم و مثبت چندان ساده نیست و دقت کارشناسانه لازم دارد. رئیس شورای معماران مسکو برای حل چنین مسائلی، متوسل به روشِ تقریباً نتیجهبخشِ مسابقه شدهاست.
هانس اشتیمان، راهبر دپارتمان مسکن و ساختمان سنای برلین، به عبارتِ دیگر: سر آرشیتکت شهر برلین، در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۸، مدیریت و سازماندهی یا قضاوت مسابقات متعدد معماری و شهرسازی را داشته و با کفایتها و عدم کفایتهای این روش در معماری و شهرسازی کاملاً آشنا است. علیرغم تفاوتهای آشکار در اوضاع روسیه و آلمان یا هرکشور دیگری، تجربههای او در این زمینه نمیتواند برای ما جالب نباشد و ما میتوانیم با نکات مهمی آشنا شویم.
دیدار سایت «آرچی.رو» با آقای اشتیمان در حاشیه سخنرانی او در شورای معماران مسکو صورت گرفت که باعنوانِ «ساماندهی برلین ۲۰۱۳-۱۹۸۹، و مشکلات عینی آن» در تاریخ ۱۴ مه ۲۰۱۳ در خانه مرکزی معماران مسکو ارائه شد.
ساختار شهر
مسابقه روش خوبی است، ولی نه به عنوانِ تنها و عامترین روش: تضمینی برای نتایج کیفی وجود ندارد. به یاد آوریم که بسیاری از آثار برجسته و شاخص معماری آثاری هستند که در جریان مسابقه معرفی و انتخاب نشدهاند: پاویون بارسلون و گالری ملی جدید برلین اثر میس واندر روهه، «مجتمع زندگی» لوکوربوزیه در مارسی و برلین، ساختمان کا.افِ شینکل، کلیسای کلن، و کلیسای مارین در موطن من لوبک. مسابقه سبب جلب توجه زیاد و حساسیت موضوع میشود و بحثهای خوبی را به دنبال میآورد چرا که خیلیها با هر مسابقه امیدوار میشوند پروژهای با شرایط عالی را بدست آورند. به باورِ من، این یک اشتباه است: برای یک پروژه خوب مسابقه لازم نیست، معمارِ خوب نیاز است. خوب، ولی چگونه میتوان فهمید کی خوب است؟ هر معمار و شهرسازی برای خود ایده و اعتقادی دارد. اینجا است که همهچیز بستگی کامل به شرایط خاص و دقیق هر پروژه و ارزشهایی دارد که «معماری خوب» را تعریف میکند.
در ۱۶ سالی که مدیریت دپارتمان ساخت و ساز سنای برلین را به عهده داشتم، به تمامی، به روش «مهندسی سیستمِ» خودم عمل کردم. شهر در سایه بمبارانهای شدید جنگ جهانی و اوضاع بعد ازآن، کاملاً ویران بود، و وقتی انتخاب شهرسازان به عهده سرداران و خلبانان افتاده بود، شهر نیازی به معمارانی از جنس دانیل لیبسکیند، زاها حدید یا رم کول هاوس احساس نمیکرد. برای ما ساختمانهایی «تک و ممتاز» از نوع ساختههای فرانک گری لازم نبود؛ برای ما زیرساختهای شهری لازم بود و ساختار بافت شهری. به همین خاطر من کسانی را به همکاری یا مسابقههایی که دپارتمان من ساماندهی میکرد، دعوت کردم که میدانستم معماری را در متن و چارچوب ساختار شهری تعریف میکنند.
در مرکز برلین، میدان باشکوه «پاریز» و «دروازه براندنبورگ» قرار داشت. تمام ساختمانهای اطراف آن در جریان جنگ جهانی دوم تخریب شدهبود و پس از خاتمه جنگ هم این میدان محل مناقشه بین دو بخش شرقی و غربی شهر بود. در اوایل سالهای نود، طرح جامعی برای این میدان در آوردم: ضمناً، برای ما، از قبل، یادمان براندنبورگ هم آشنا بود، به همین خاطر تمام ساختمانهای دیگر باید با حفظ شأن و حریم آن و در چارچوب بافت شهری ساخته میشدند. بدین ترتیب تمام معمارانِ ساختمانهای جدید باید الزامات ما را رعایت میکردند: محدودیت ارتفاع (۱۸ متر)، ارتفاع قرنیز و ازارهها، و نوع مصالح مورد استفاده و مجاز در نماها.