اگر منظورتونو درست فهمیده باشم..به نظر من ریشه اش بر می گرده  به یافتن خاستگاهی منطقی  و در عین حال پر جلوه برای معماری معاصر از طریق عده ای....که از نظر من یه معمار پیش از این حرف و حدیث ها باید خلق کند و یه اثر بیافریند تا به مثابه حرف و سخنی که می زند دلیل عملی داشته باشد بعد به نقد و بحث در ان مورد بپردازند تا نه تنها معمارها بلکه مردم عادی بتوانند گفته هایشان را بفهمند تا نظزیاتی اصولی در آن قالب ارایه شود...و این است مشکل امروز معماری ما..   

سلام

منم کاملا با بحث هویت و گم شدن اون در معماری امروز ایران موافقم.بنظر من امروزه وقتی یه عده میان به اسم معماری"دکان"باز میکنن و از اون طریق امرار معاش میکنن ،واسه کارهاشون میان دلیل تراشی میکنن.واسه یه معمار اول مطالعه و تفکر مهمه،وقتی یه معمار خط بکشه(هنوز به ساختن نرسیده)و بعدش بیاد برای خطش دلیل بیاره اونجاست که فاتحه معماری خونده شده.

دلیل اصلی این بحثها هم فراموشیه،فراموشیه ریشه ها و گذشته.وقتی ما اون چیزی که داشتیم رو چند دهه فراموش میکنیم و میریم دنبال یه چیز وارداتی(معماری مدرن،تازه اونم فقط ظاهرش)وضعیت ما این میشه.بنظر من وظیفه ما پرکردن این خلا چند دهه ای تو معماری ایران با شناخت درست معماری گذشته است.واضحه که منظورم اصلا از شناخت معماری گذشته کپی برداری از اون معماری نیست.

باسلام

بنده هم با نظر دوستان در رابطه با اینکه معماری ایران هویت خودشو گم کرده موافقم.و البته من فکر میکنم مقصر اصلی خود ما معمارها هستیم.

چون فکرمیکنیم هرچیزی که غربی باشه خوبه. اگه ما وقتی میخوایم طراحی کنیم قبل از اینکه دنبال مصداق خارجی بگردیم، توی معماری خودمون دنبال عناصر معماری باشیم شاید بتونیم این هویت گم شده رو برگردونیم.

شاید بهتر باشه هرکدوم از ما وقتی فارغ التحصیل میشه قبل از اینکه بلافاصله شروع به طراحی کنه یه کم در رابطه با معماری ایران مطالعه کنه تا بتونه در حد خودش به معماریمون کمک کنه.

وقتی تو تاریخ مطالعه میکنم میبینم اولین کاغذ دیواری در دنیا توی برج الله الله مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی استفاده شده. و بعد ما برای طراحی های داخلیمون دنبال نمونه های خارجی هستیم.

که البته این فقط یه نمونه کوچیکی از معماری وسیع ایرانیه.

به راستی چی به سر معماری ما اومده؟....

 داشتنِ فلسفه نه تنها تو معماری و هنر که تو همۀ جنبه های زندگی خیلی پر اهمیتِ. اما تا اونجایی که من از این بحث دستگیرم شده منظور اون فلسفه هایی است که بیشتر ریشه تو ریاضی و فیزیک و شیمی و کلاً "علمِ محض"  دارن. من اعتقادم اینِ که تا وقتی هدفِ معماری توجه به انسان و نیازهای انسانی نباشه این اتفاق طبیعیِ. وقتی ما موقع طراحی ندونیم که برای کی داریم طراحی می کنیم، اینی که داریم براش طراحی می کنیم چه نیازها و ویژگی هایی داره و .... طبیعیِ که تو معماریمون احساس پوچی کنیم. یعنی برای مثال نخواهیم دانست که طراحی رو از کجا شروع کنیم و متوجه نباشیم که هر فضایی که طراحی می کنیم باید چه جوری باشه. (البته این بی توجهی به انسان هم عمدتاً حاصل این تفکرِ که همۀ انسان ها با هم یکسان هستند. یعنی تفاوت برابری با یکسانی خوب فهمیده نشده. اون هم یکسانی در سطح جهان). نتیجۀ این پوچی تو طراحی "به تنگ آمدنِ قافیه" خواهد بود که طبیعتاً منجر به "جفنگ گویی" خواهد شد. البته با پوزش از دوستان. 

این وسط، از بین رفتن هویت چه تو کشور ما چه در اکثر کشورهای دنیا قابل انتظارِ. وقتی هدف ما برآورده کردن خواسته های روابط ریاضی باشه و .... بدیهی است که هیچ کدوم از جنبه های خواسته های انسانی برآورده نخواهد شد. چه هویتِ ملی چه زیبایی شناسی چه هویت سنی، هویت جنسی، هویت طبقاتی و .... .

وقتی بنایی ساخته میشه و با دیدنش هیچ ویژگی ای از بستری که در آن طراحی شده به ذهن نمیاد یعنی هویت نداره. چه بستر طبیعی و جغرافیایی، چه بستر فرهنگی و اجتماعی و .... . این جوابیِ به خانم الناز جوادی که گفته بودند اکثر کشورها معماریشون حامل هویتشون هست.

در نهایت پرداختن به فلسفه های "خوشگل" تو معماری را به خاطر از یاد بردن هدف اصلی معماری یعنی "انسان" میدونم. از بین رفتن هویت یک نتیجه موازیِ نه یک دلیل.

با سلام : نظرات تمام دوستان گلم محترم ، تاجایی که من فهمیدم افراط و غرق شدن در مدرنیته و کم ذوقی بعضی از معماران باعث کاستی های نا محدودی در معماری و صنعت ساختمان شده که می طلبه معماران نسل جدید با نگرشی گسترده تر به میدان آمده و صرفا با استفاده و کمک گرفتن ، از فن آوری مدرن به طراحی و تلفیق  آن با معماری  کلاسیک یک معماری اصیل و کم عیب و نقص را به مرحله ظهور برسونند    

 در كتابي خواندم كه سبك معماريو هنري زاييده يك نظريه اجتماعي متبني بر يك فلسفه است اما أز إنجايي كه أينجا همه جيز برعكس است اين اتفاق بد ميافتد  معمار هويت و فلسفه خود را با طرح خود بروز ميدهد نه انكه براي طرح خود فلسفه بسازد مانند فرق اختراع و اكتشاف است بنظر من هويت و فلسفه در يك اثر كشف ميشود نه اختراع

قطع پیوستگی در معماری " معماری پیوسته  و پله وار است و معماریی که ریشه نداشته باشد بی شک بدنبال ساختن هویت است .

 بقول دکتر پاکزاد، دلیل اصلی تنزل سطح سلیقه مردم هست.. طرف یه طرح تری دی مکس ساده میزنه و به کارفرما نشون میده اون هم فقط به دنبال ارزونی هست و سریعا قبول می کنه. خود مردم هستند که بدسلیقه شدن.