استادیومی در تماشای شهر
معکوس شدن کليدواژهی مفهومی
مورد علاقهی من است. اصولا وقتی دوچیز معکوس یکدیگر هستند که تمایزی بنیادین میانشان وجود داشته
باشد. روبهرویی همزمان این تمایزات، گاه از چیزهای بدیهی و پیش پا افتاده، پتانسیل هایی ناپیدا و جالب بر میانگیزد. از این طریق
میتوان مسائل در تقابل با یکدیگر را به چالش کشید.
البته این همزمانی به معنای تلفیق چیزهای متضاد نیست. چرا که تلفیق بیانگر یکی شدن است اما در وارونگی، ما به جای یکی کردن و ایجاد یک وحدت کاذب ، به دنبال حفظ تضاد ها در کنار یکدیگر هستیم.
وقتی بازیکن فوتبال موج مکزیکی تماشاچیان را مشاهده میکند، در آن لحظه در نقش تماشاچی است و انبوه تماشاچیان، بازیگران صحنه هستند. به بیانی دیگر، همزمانی دو رفتار معکوس نسبت به یکدیگر، انتظار ما را از نقش این دو عوض میکند و رابطه ای جدید نمایان می سازد.
به دنبال این مفهوم، میخواهم ساختمانی را معرفی کنم که سعی دارد این کلیدواژه را به بُعد برنامه ی معماری تذریق کند. "اسکایدیوم" ساختمانی دورگه و حاصل معکوس شدن دو رفتار متضاد است. رفتاری که درونگرایی استادیوم را به برونگرایی و برونگرایی برج مخابراتی را به درونگرایی دعوت میکند و از این واکنش، فعالیتهایی جدید بر می انگیزد. استادیومی که در نقش یک شهرنماست و شهرنمایی که هم معطوف به یک بازی ست و هم به یک شهر. بازی ای که به جای اتفاق افتادن بر روی سطح زمین، در فضایی بدون سطح صورت میگیرد. مثل چتربازانی معلق در هوا که با یکدیگر مسابقه می دهند. استخری با کف شیشه ای که به شناگران امکان تماشای بازی های زیر استخر را می دهد.
این مجموعه ی بزرگ که به سان یک المپیک عمودی عمل میکند، نه به دنبال پاسخ به نیاز های از پیش تعیین شده، بلکه حاصل تغییر بازیگوشانه ی ساختار های تعریف شده است و اگرچه در یک فرآیند معمول طراحی معماری، برنامه مولد فضاست، دراین فرآیند این سوال به وجود می آید که آیا ایجاد تغییر در کالبد فضاهای موجود نیز میتواند مولد برنامه باشد؟ به نظر میرسد حتی معکوسیت این روند نیز می تواند ما را به پارادایمی جدید از شکل گیری پروژه برساند.