شهر
به
عنوان متنی چندلایه ، نه صرفا کالبدی و منجمد ، همچون ساکنان حاضر در آن ، پدیده
ای است متکثر، متغیر و متداوم که چون آینه ای تمام قد ،زنده و پویا ، نشانگر افکار
و جهانبینی شهروندانش است.
دنیای
معاصر و به ویژه ایرانِ امروز ، طی چند دهه گذشته تحولات عمیق و شگرفی را در حیطه
های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و غیره پشت سر گذاشته ، در نتیجه لزوم تغییرات
بنیادین در ساختار و چهره شهرها ، امری
است اجتناب ناپذیر ، لذا امروز ما نیازمند آنیم که به درک درستی از مفهوم شهر به عنوان
عرصه ای که زندگی جمعی ما در آن حادث میشود بپردازیم ، و در پرداختن به هر امری
هرچند کوچک ، به بررسی و تبعات آن بر این ساختار کلان واقف شویم .
شهرِتهران
،چون سایر کلانشهرهای ما ، امروز از منظر عینی و کالبدی ، پدیده ایست سرشار از
انباشتگی و آشفتگی ، که به شتابزدگی و برهم ریختگی ذهن شهروندان منجر میگردد، این امر که به وضوح در کالبد شهر
ها قابل رویت است محصول تغییرات ناپیدایی است که در اندیشه بسیاری از ایرانیان روی
داده است ، فردیت گرایی مدرنیستی ، کثرت گرائی پسا مدرنیستی و نظام سرمایه داری نئولیبرالیستی
و ... دست به دست هم داده تا شهر دیگر نه عرصه تعامل و همزیستی و مشارکت ، که به
کالایی جهت عرضه ، بهره بری و سرمایه گذاری بدل شود ، در این میان مصلحت جمعی در
برابر منفعت شخصی رنگ باخته و شهر را به بازار مکاره ای تبدیل کرده که در آن انواع
معماری ها در کمال کج سلیقگی ارائه میشود ، و دیگر این شهر نه مکان رویداد است نه
جایی برای پرسه زنی در دل روزمرگی ها و چشم چرانیها به زیبایی های شهری ، به قصد
ثبت خاطراتی در مواجه با فضا ، تهران امروز به میدان رقابت سازندگان و معماران و
سرمایه داران و نمایشگاهی از فخر و لاف ایشان بدل گشته است .
این
امر نه محصول مستقیم رشد و توسعه شهر و نه پاسخ به چالشهایی که تهران معاصر با آن
مواجه است که محصول منفعت طلبی ماست . برای صحه گذاشتن بر این مطلب کافیست نگاهی
به میراث معماری مدرن تهران داشته باشیم ، معماری که در پاسخ به نیازِ رشد و توسعه
شهر در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شکل گرفته و چالشهایی چون تراکم و رشد
عمودی شهر در کنار شان و جایگاه انسان و نیاز های وی در حیطه فردی و جمعی در نمونه
هایی چون برج های آ اس پ ، آتی ساز ، اکباتان و ... به جوابهای مناسبی دست یافته
اند .
لذا
شاید بایستی کمی به عقب بنگیریم تا ببینیم راه را از کجا به خطا رفته ایم که این
چنین در این اشفتگی خود ساخته گرفتار گشته ایم ، گرچه که یافتن پاسخ و برون رفت از
این بحران نیازمند زمان است و همت والا ، ولی شاید تا آن زمان از خود شروع کنیم و
حالا ، در گوشه ای از این شهر و در کنار ساختمانهایی رنگارنگ ، کج و معوج و پر زرق
برق ، همسایگان و همشهریان خود را به اندکی وقار و آرامش بیشتر مهمان کنیم و توان
خود برای خلق پیچیدگی های بیشتر صرف تولید
فضاهایی ناب جهت زندگی ساکنان و بهرهبرداران این مجموعه کنیم .
محله ، بینابینی است
میان خانه و شهر ، محدوده است با مرزهایی متغیر و نا پیدا میان عرصه خصوصی و عمومی
، مکانی است که امکان حضور ما را در میان دیگرانی نه چندان آشنا و نه چندان غریبه
فراهم میکند ، محله پیش درآمد حضور ما در شهر است .
امروز
در بسیاری از کلان شهر ها به ویژه در تهران از محلات جز نامی بر تابلو ها و نقشه
های شهری چیزی باقی نمانده است، شهر تا دم در خانه ها گسترش یافته است ، پا از
خانه که بیرون میگذاری ، پارک ماشین ها به زور مسیر اندکی جهت عبور و مرور به جا
گذاشته چه رسد به مکانی برای بازی کودکان ، گپ و گفت همسایگان و ....
در
تهرانِ بدون محله امروز ، شایدراز ماندگاری مجموعه هایی چون آتی ساز ، شهرک
اکباتان و غیره ، نه به جزییات معمارانه آن که در خلق فضاهایی است فارغ از هیاهو
آشفتگیِ شهری جهت تعامل و ارتباطات همسایگی و حضور بی دغدغه در عرصه ای سبز و باز
در اختیار ساکنانش می گذارد.
تصاویر
انتشار یافته در شبکه های مجازی در دوران کرونا
به خوبی نشان میدهد ، انسان همچنان
که نیازمند خلوت و آرامش جهت یافتن خویش است ، محتاج زندگی جمعی و همیاری و مشارکت برای رسیدن به
بلوغ اجتماعی است و معماری در این میان عهده دار بارور کردن همه این مراتب است .
هر اجتماعی برای حیات خود نیازمند تولید فضا است و اگر نتواند قابلیت تولید فضای
متناسب با تغییرات را داشته باشد قطعا دچار بحران میگردد. امروز در تهران چند
فرهنگی ، که خطر دوقطبی شدن زندگی جمعی ما را تهدید میکند ، تولید فضاهای مشارکتی
و اجتماعی راهکاری است کارآمد جهت برون رفت از این بحران اجتماعی .
حالا
که شهر تا دم در خانه ها گسترش یافته و بینابینی میان خانه و شهر باقی
نمانده، باید تلاش کنیم تا در حداقلی که
داریم یعنی زمینی که در اختیار ماست ، سهم فضاهای اشتراکی و جمعی را افزایش دهیم
تا محله ای که تنها نامش در خاطرات ماست ، بتواند خلق گردد ،فضایی پدید اید تا
فرصت بیشتر برای چهر به چهره شدن ، نشستن ، کمی گپ زدن در کنار بازی بچه ها فراهم
آید ، تا کودکان نه در دنیای بازیهای رایانه ای که در فضایی امن و همگانی راه زد و خورد و رفاقت و ....
بیاموزند و تا جایگاه خویش را در جامعه پیدا کنند، و بدین طریق سبک زندگی جدیدی که
بدنبال آنیم نه در حیطه های خصوصی و محصور که در عرصه ای همگانی ، باز و نیمه باز
محقق شود .
خانه ، حریمی امن ، جهت
زیست روزمره ، که گاه به تنهایی و گاه در کنار دیگران در مواجهه با دنیای پر آشوب
پیرامون بخشی از آرامش از دست رفته خود را جستجو می کنیم .
امروز
در این شرایطی که دنیا در مواجه با ویروسی نوپا دچار به هم ریختگی ، هراس و نگرانی
شده ، شاید بیش از هر زمان دیگری لزوم بازتعریف آنچه در این حوزه طی چند دهه اخیر
بدان رسیده ایم احساس میشود ، حالا که بیش از هر زمان دیگری از شلوغی و ازدحام
گریزانیم و خانه به مکانی امن بدل گشته ، تا زمان بیشتری را در آن سپری کنیم ،
امکان بازنگری در اصول و ارزشهایی که تعریف ما را از خانه می سازد وجود داشته باشد
. اصولی که منجر شده دیگر خانه ، نه برای خود و آرامش ساخته شود ، که برای فروش و رهن و اجاره بنا میگردد . از
این رو تفکری که خانه را مکان زندگی انسان و بستر رشد و بالندگی فرزندان وی و خلوت
و آرامی او می پنداشت به حاشیه رفته و سود و سرمایه و ارزش افزوده جای ارزش زندگی
و شان انسان نشسته است .
این
نحوه برخورد عامل ایجاد دیدگاهی یکسو نگر است که با تقلیل جایگاه انسان و ارزشهای
فرهنگی او به حداقل ، معماری خانه را صرفا حاصل ارزش مالی زمین در مساحت آن می
داند و اینچنین سودای سرمایه چشم عقل جامعه را بر بسیاری از ارزشهای معمارانه به
عنوان بستری برای زیستن ، با طبعیت پیرامون در آمیختن و با دیگری در ارامش سپری
کردن ، بسته است .
چه
بسار خانه های پر زرق و برقی در این شهر که کمترین مایحتاج و ملزومات زندگی همچون
نور طبیعی و هوای تازه در آنها نیست ،
تهران امروز پر از پنجره های است که آسمانی در آنها نیست .