در ساختمان های ویلایی معاصر شمال ایران که غالبا در زمین های محدود شکل می گیرند همواره مساله پرایوسی الزاما با بسته بودن در ارتباط است و توده گذاری ها به گونه ای است که ساختمان در جلو یا پشت زمین مستقر می شود و فضای بیرونی-حیاط-امکان محرمیت را در گفتمان فضایی موجود از دست می دهد.
چگونه می توان در عین باز بودن و ارتباط با فضای بیرونی، از دیدها پنهان بود و حوزه ای خصوصی را در فضایی بیرونی تعریف کرد؟ نتیجه، شی معماری دو رگه ایست که بین گونه های حیاط مرکزی و ساختمان های برونگرای شمال ایران قرار می گیرد. شیئی که زاده دِمونتاژ و مونتاژ مجدد المنت های این دو گونه می باشد.
برای این منظور ، پروژه به مثابه توده ای از فضا، خود را حول یک حیاط شبه مرکزی کش می آورد و دیاگرام دومینو را دوچار تنش می کند تا علاوه بر پاسخگویی غیر متعارف به مساله سطح اشغال و پرایوسی، طیف متنوعی از کیفیات فضایی(در مساحت کم) و تجربه ی متفاوتی از ارتباط درون و بیرون را بازتولید کند.
پله که عموما عنصری منفعل محسوب میشود، در خدمت استراتژی مذکور، به یک پورومناد (کیفیتی مشابه غلامگرد خانه های گیلانی) تبدیل شده، بخش های مختلف برنامه را به هم متصل کرده و به جزیی از فرآیند زیستن تبدیل می شود . فعال شدن بام ها نیز بواسطه این امتداد و پیوستار فضایی، باعث تکرار حیاط در تراز های فضایی مختلف شده.
در نهایت سکوئنس های فضایی، تجربه ای متنوع و فعال از پرسپکتیو و رابطه درون و بیرون را رقم می زند تا زندگی روزمره را به خرده روایت هایی سینمایی در سکانس هایی متنوع تشبیه کند.