پیش درآمد: پروژه میان کوه های البرز و ساحل کاسپین، سوار بر جلگه ای در غرب گیلان,در
همجواری روستاییان آرام گرفته است.
مظروف: تمام ظرف فضایی ممکن,از سویی به
هندسه تحمیل شده دیوارهای حصار و همچنین جانمایی تحمیل شده مجاز برای ساخت
در قسمت ورودی فشرده زمین و از سویی دیگر حداکثر سطح اشغال درخواستی کارفرما محدود
شده که جمیع سه عامل, چالش نخست رارقم می زنند
تراشه: به کمک تراشه مثلثی,در وحله اول
مظروف فضایی از هندسه ذوزنقه به دو مکعب تراشیده بدل شده که به موجب این
امر تمام روند طراحی-ساخت انتظام می یابد و در مرحله بعدی هسته ای ایوان وار در
تقارن چشم انداز باغ اصلی(پشت) و در میان دو مکعب جانمایی شده است.
ریزش: تعمدا با لحاظ کشیدگی شرقی-غربی بنا رو به جبهه جنوبی, امکان جذب بیشترین
نور -گرمای آفتاب زمستانی ممکن شده و سرآخر , مکعب جنوبی به سمت زمین بطور پلکانی
فرو ریخته تا امکان نفوذ نور به ایوان (هسته مرکزی) و مکعب شمالی امکان پذیر گردد.
درب ورودی باز می شود، با گذر از هشتی وارد باغ می شویم، هفت ردیف ستون
سایه های سرو به استقبالمان می آید که تا دم درب بنا همراهی مان کنند. اتفاقات
درون خانه بیشتر شبیه یک غار تو در تو ست، تو گویی همواره یک فضای کشف نشده
درونش، هنوز باقی مانده.در ایوان پشت، رو به باغ اصلی در کنار حوض آب می ایستیم،در
تقارن آن سوی باغ، آتشدانی ست که انگار از قرن ها پیش نابجا باقی مانده. نزدیک می
شویم. بر روی دیوارهای آجری ش بوی خاکستر آتش و خاک و نم بارون شنیده می شود؛ کمی
ضعیف است...
باقی قصه کمی آنطرف تر, در تکه کاغذی
آب خورده وچروک، بر روی نیمکت چوبیِ زیر
تک درخت بیدمجنون کنار برکه رها مانده.
شاید تکمیل این قصه را روزی الینا، دخترک خیالپرداز و مهربان صاحبخانه گردن بگیرد