بوم و بستر: میان کوی
باغ ها و مشرف بر چشم انداز کوه های قلات، منطقه ای خوش اقلیم در شمال غرب شیراز؛
زمینی نسبتا وسیع، راست گوشه و شیبدار جای گرفته است. زمینی که شمال و جنوب آن با
دو دسترسی محلی محاط شده و اختلاف تراز
ابتدا و انتهای آن قابل توجه است.
کوی پنجم: دسترسی
اول، جنوبی، در ترازی بالاتر با مسیری هموارتر
کوی هفتم: دسترسی
دوم، شمالی، در ترازی پایین تر با گذری خوش منظر تر
با این توصیف
“انتخاب دسترسی مناسب تر و مواجهه هرچه بهتر با منظر و معماری”، نقطه ی آغاز فرآیند
طراحی این پروژه شد.
مسیر و منظر: پاسخ
طرح به موقعیت قرار گیری و نظام دسترسی سایت، تعریف مسیری خطی در میانه ی باغ بود،
مسیری که طول زمین را پیمایش کرده، کوی پنج و هفت را به یکدیگر پیوند زده و باغ را
به دو منظر شرقی و غربی تفکیک می سازد. مسیری که در ادامه ساختمان ویلا بر میانه
های شمالی آن پل و سایه می زند. حضور یک کوشک در میان و عمود بر محور اصلی باغ
ارجاعی است ضمنی بر هندسه و ساختار آشنای چهار باغ ایرانی، اما در اینجا وجه تمایز
طرح با ساختار سنتی چهار باغ، عدم تقارن و تعادل هندسه و تایپولوژی هر یک از این
چهار منظر است. این دگردیسی و تضاد از ابتدای هرکدام از دروازه های باغ آغاز شده و
در عطف میانی، در مرز کالبد و منظر به اوج خود می رسد.
نیمه جنوبی - منظر
اول: آبگیری است وسیع که از تراز صفر وروردی آغاز شده و در ادامه زیر عرشه چوبی
حجم ویلا محو می شود.
نیمه ی شمالی - منظر
دوم: سطحی ماسه ای برای بازی های ساحلی و مانژی برای اسب دوانی منظر شمال شرق
پروژه را تشکیل می دهد و امتداد آن به مرز دیوار حائل آبگیر می رسد.
نیمه جنوبی - منظر
سوم: پوششی سبز و بوته ای در جبهه غربی است که عوارض طبیعی و توپوگرافی زمین پروژه
را در بستر خود حفظ کرده و نوار درختان چنار را به حاشیه رانده است.
نیمه شمالی - منظر
چهارم: بافت نسبتا متراکم و انبوهی است که پهنه ی درختان آن به سوی جداره های
محوطه و حجم ویلا پیشروی می کنند.
معماری و مواجهه: در نیمه جنوبی باغ، سطوح و دیواره
هایی که مرز و امتداد مسیر با منظر پروژه را شکل داده اند، رفته رفته در ترازی منفی
تر زیر حجم ویلا پنهان می شوند. حجمی که در کمال خلوص و سادگی فرم بر منظر پروژه
خفته است و از پیلوت میانه آن، دسترسی ها، روابط و عرصه های ویلا شکل و سامان می یابند؛
اما این ساختار منسجم در نیمه ی شمالی تغییر ماهیت داده از هم گسیخته و بر افراشته
می شود. در عطفی دیوار ها کالبد ویلا را تهی ساخته، به عقب می رانند و پلکانی می
سازند برای دسترسی به فضاهای داخلی؛ در جایی دیگر سازه و دیوار حائلی می شوند،
کالبد را از جای کنده و بر منظر معلق می سازند. ساختار فرم و کالبد پروژه نیز
همچون منظر در عطف شمالی و جنوبی پروژه دچار دگردیسی شده است، گویی که دو صورت در یک
کالبد، هم زمان در دیالکتیک با هم و در دیالوگ با منظر خویش شکل و سامان یافته
اند.