تصورات (Conceptions):
چند سوال اصلی در این مرحله مطرح شد:
نحوه برخورد به لحاظ کالبدی کدام یک می باشد؟ عرصه (Field) – مونومان شهری – جایگذاری عملکرد ؛ در شهری مثل کرمان این برخورد چگونه می بایست باشد؟
چه مدلی از برنامه (Program) و نه عملکرد (Function) روی آن سوار شود؟
استراتژی برخورد با مساله پیاده – سواره چگونه باشد؟ همین طور موضوع زیر، رو و بالای زمین.
پروژه چه مدلی از گفتگو را برای توریست، شهروند یا پیاده و سواره بر می گزیند؟
رابطه با پروژه به عنوان مقصد شهری چگونه خواهد بود؟
نمودار های زیر استراتژی های اصلی ما در مواجهه با این پرسش ها را پوشش می دهد:
ما ترجیح دادیم به جای جایگذاری عملکرد چه قطعی و غیر قطعی و یا حتی ایجاد عرصه (Field) یک تمِ فضایی مشخص کنیم. یک ظرف در برگیرنده. در شهری مثل کرمان، به عنوان مرکزِ بزرگترین استان کشور، و شهری تاریخ دار و در عین حال صنعتی و در حال توسعه، الگوی حرکت به سمت آینده را پایه گذاری کنیم. اینجا ماشین به عنوان نماینده این نقطه عطف نقش اساسی دارد. ما اینجا دیگر میدان را از نقش چندین ساله خود به عنوان حل کننده یک گره ترافیکی جابه جا کردیم، که ضمن ایفای نقش خود به همان اندازه پیاده محور باشد. به جای حذف هرکدام یا درجه دوم کردن آنها، پروژه را برای هم پیاده و سواره و هم زیرگذر و رو گذر به صورت همگن طراحی کردیم. سنت و فرهنگ استفاده از پلهای عابر در شهر کرمان، مارا بر آن داشت از آن به عنوان پتانسیلی برای ایجاد یک کیفیت فضایی بهره برداری کنیم. پل ها تنها عبور دهنده نیستند، اینجا بخشی از ایجاد یک کیفیت فضایی و بصری ایجاد شده در پروژه هستند، در آن تراز نزدیک شدن به پروژه با ایجاد پرسپکتیو های مختلف و ایجاد فواصل مختلف از هسته مرکزی در ایجاد این کیفیت موثر هستند. زیر گذر ها را در محدوده میدان باز کردیم که نه تنها بخشی از این بازی باشند، بلکه با حذف دیوارهای حائل و سیستم های تهویه مصنوعی در آن محدوده، هم در صورت تجربه سواره و هم در صورت تجربه پیاده در آن کیفیت، سهیم می شوند؛ فضای زیرین، بخشی از این فضای شهری است.
ادراکات (Perceptions):
با ورود به شهر از خیابان منتهی به فرودگاه و یا جادة تهران، از دور حجم سنگین و متخلخل و شیبراهه هایی که در فضا گرداگرد آن چرخیده اند، دیده می شوند. از این سوی فرم هندسی قطعی و کامل است، ولی گزارشی از سوی دیگر خود نمی دهد، مانند سکانس اولیه، این بار اما ورود به یک شهر. قصه اصلی زمانی ادراک می شود که از سوی دیگر(سمت شرق میدان) برشی است که منظر بافت اصلی و تاریخی شهر را به نمایش می گذارد، همانند یک تئاتر شهری برای استفاده کنندگان یا شهروندان. تماشاچیان از بیرون، خود صحنه ای دیگر برای دیده شدن اند.
Elevated Field یک عرصه نمایشی است خود برای شهر و شهر برای او. می خواهد بتواند در مواقع خاص، پوشش دهنده عملکرد های خاص و در مواقع عام، ایجاد فضای شهری کند، برای شهری مثل کرمان.