به گفته ماریو بوتا
اثر معماری دارای محیط ویژه مربوط به خود است، به بیانی ساده تر پیرامون این محیط ویژه
را میتوان بستر ساختمان نامید. ارتباط بین معماری و بستر آن ارتباطی نقش گرفته از
یک تأثیرپذیری متقابل است. میتوان گفت که این بستر و معماری آن در تماس دو جانبه و
همیشگی هستند و همواره با هم در ارتباطند*.
سایت پردیس در گذشته در ارتباط با بستر خود بالاخص بافت شهر و ساختار کلی آن بوده است
که اکنون دگرگون گشته. اما در مقیاس کوچکتر در طراحی فضای نمایشگاهی بر روی بام، این
بستر همان سایت پردیس خواهد بود.
پردیس چرمسازی در
فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. با بررسی سایت و بناهای موجود در آن میتوان به
این نکته پی برد که ساختار کلی بناهای آن در سالهای اخیر حفظ شده و حتی با مرمت آن
که به دهه 70 برمیگردد سعی در تحکیم و ابقای وضع موجود آنها بوده است. میدانیم تغییر
عمده و ناسازگار با ساختمانهای موجود باعث بحران هویتی و ناکارآمدی بافتهای تاریخی
خواهد بود و همچنین میزان ادراک انسان از محیط هم بستگی به حافظه تاریخی وی از آن محیط
دارد و اگر محیط را حذف و یا تقلیل دهیم و یا تغییرات ناسازگار در آن داشته باشیم آن
حافظه دچار اختلال شده و احساس بیگانگی در فضا مینماید. بنابراین سعی در پاسخگویی
به چالش بین بستر و بنای موجود با فضای نمایشگاهی بودیم که قرار است به عنوان یک ساختمان
جدید و برای مخاطب کنونی، بر روی بستری مربوط به تقریبا یه سده قبل بنشیند و با آن
همنوا باشد. در واقع بدنبال حل کردن ساختار جدید در بستر خود بودیم تا ضمن حفظ حس
مکان بستر، حافظهی تاریخی ذهن مخاطب را دچار آشفتگی نکند تا بدین ترتیب پیوندی موثر
و قوی بین مخاطب-اثرالحاقی و بستر ایجاد شود.
با در نظر
گرفتن ایده کلی، روند طراحی و فرمیابی به شکل زیر صورت گرفت:
1- نابر قانون گشتالت، در صورتی که بخش یا جزئی از یک
طرح کامل، حضور نداشته باشد، ما تمایل به اضافه کردن آن جزء داریم. (دربنا با توجه
به فرم کامل بقیه بناها بنظر میرسد قسمت ناتمام آن نیز بمانند بقیه، امتداد ساختار
طبقه دوم آن باشد).
2- با در نظر گرفتن جداره موجود، بدنه به امتدادی از آن
تبدیل میشود.
3- با توجه به
کارکرد ساختار جدید و تامین نور غیرمستقیم برای فضای داخلی، گشودگیهای روی جداره حذف
میشود تا بدنه در فضای داخل کارکرد نمایش آثار را داشته باشد و در عین حال نور فقط
از قسمت میانی به صورت غیرمستقیم تامین گردد.
4- در جداره شرقی بنا، با توجه به نیاز عملکردی و در دو
جداره شمالی و جنوبی با توجه به محورهای حرکتی و تعریف آنها، از مشبکهای آجری برای
ایجاد دید به بیرون و تعریف مسیر استفاده شده است.
5- در تقسیمبندی فضای داخلی با توجه به مسیر حرکتی و
نیاز به تعریف فضای میانی جمعی (به عنوان فضایی برای گفت و گو و همنشینی) و همچنین
فرم تعریف شده برای ورود نور غیرمستقیم داخل فضای نمایشگاه، از تقسیم بندی مرکزی استفاده
شد.
در طراحی
فضای داخل نمایشگاه در پی آن بودیم تا با تغییر زاویه دید از ساختار به تولید یک زمینه
برسیم. ساختاری حداقلی که علاوه بر حفظ ایده به بستری برای تولید فضای دیگر تبدیل شود،
فضایی که از متن خود خارج میشود و زمینه و زهدانی را میسازد تا تصاویر متعدد و متعلق
به دیگری را فعلیت بخشد. فضایی که آثار آن را میسازند و معماری بستری خنثی برای نمایش
آن خواهد بود. با ایجاد وید برای تامین نور غیرمستقیم، فضا به دو قسمت میانی و راهروهای
جانبی تقسیم میشود. بدین ترتیب کنارهها به
راهرویی خصوصی بین مخاطب و اثر تبدیل میشود و فضای میانی به فضای جمعی تبدیل خواهد
شد. در معماری ایرانی نیز فضاهای مرکزی قلمرو فعالیتهای گروهی و فضاهای پیرامونی،
قلمرو فعالیتهای فردی هستند** . نور غیرمستقیم ضمن تامین روشنایی داخل
حس آرامش و سکوت را القا میکند و عناصر طبیعی در قاب وید، ضمن تعریف مکان به تشدید
حس مکان کمک خواهد کرد.