ایا در ویرانی، وضعیت ویران شده و ویرانگری بعدی خلاقانه وجود دارد و ایا کشف این بعد به وضعیت وجهی زیبایی شناسانه خواهد داد، مروری بر اثار ادوارد برتینسکی، نانسی رابینز، پاسخ این پرسش را مثبت می داند، تلاش های والتر بنیامین نیز می تواند تئوری پردازی این فرایند باشد[قطعه شخصیت ویرانگر او را می توانید اینجا مطالعه فرمایید] و عکس های جیمز نچوی و بسیاری از دیگر عکاسان خبری نیز همین سیاق را در نظر می اورند.
در عرصه معماری اما به سبب شایع بودن فقدان انگیزه اخلاقی در میان غالب این قشر و رایج بودن قوام مالی کمتر در این پروژه ها کمتر شاهد چنین تلاش هایی هستیم، تلاش های اراتا ایسوزاکی برای احیای هیروشیما و ناکازاکی پس از بمباران اتمی بر مخروبه های باقی مانده از ویرانی های جنگ و اتدهای لبوس وودز برای متجسدسازی زیبایی از درون ویرانی ها را شاید بتوان در این زمره ره اوردها اورد، جیمز کازانووا در دیاگرام های پی امده تلاش کرده وجه تمایز بنیادی میان هنر و معماری و نقش نگاه معمارانه مبتنی بر ویرانگری را کنار هم اورد.
گمانه پردازی بر ویرانی را می توانید در گفت و گوی رحمان بوذری با بارانه عمادیان و همچنین در نوشتار ارش ویسی بر کتاب تاریخ طبیعی زوال نیز پی بگیرید