خانه دستور نگاه انتقادی به ساخت و ساز افسارگسیخته در
کلانشهر تهران دارد،گویا چیزی یا کسی گمشده.
مفاهیمی همچون کوچه در محله و همسایه و همسایگی در این
دگرگونی طی چند دهه چنان زیر و رو شده که جز خاطره ای مبهم و دور چیزی در ذهنن
مردم شهر باقی نگذاشته است.خاطره هایی که گاهی از میان ازدحام و شلوغی بی پایان
شهر سر بر نیاورده در غلظت زیاد دود و ماشین در پس زمینه اذهان گم می شوند.روزی
روزگاری تهران شهری بود که مفاهیمی همچون محله و شهر و خانه باهم ذر پیوندی
ارگانیک و در تعادلی و تفاهمی انسانی با محیط و طبیعت قرار داشت.
آشوب حاصل چیزی نیست جز سیمای بیرون آنچه در درون پایتخت می
گذرد و ساکنین گم گشته شهر هویت از دست رفته را در ناکجاآباد جستجو می کنند و هر
یک در پی گمگشته خود فریادی ناهماهنگ اند که در میان هیاهوی موجود ناپدید می شوند.
ما در اینجا سکوت را برگزیدیم تا خانه دستور در نهایت سادگی
مانند مرواریدی پنهان در صدف اش قرار گیرد.سیمای شهری پروژه(نما) با پرهیز از دیده
شدن در پی آن است تا نعره ای بر آشوب موجود شهر نیافزاید بلکه در آرامش در پی
بازآفرینی مفهوم گمشده زندگی است و مفهوم انسانی فضا - آنچه بیش از همه فراموش شده
است - را به خانه بازگرداند.
آپارتمان همچون خانه های اصیل ایرانی بنیان اش در درون است
و از درون،بیرون را نظاره گر است.رابطه شهر و خانه و دیدن و دیده شدن وابسته به
تصمیمی است که ساکن خانه می گیرد و بدین ترتیب فرم بیرونی خانه بسته به نیاز ساکنین
به نور و حریم تنظیم می شود و تغییر می کند.خانه پدیده ای پویاست که در حضور هر
روزه اش در شهر و در سکوت اش با شهر به گفتگو می نشیند. گفت و گویی که فارغ از
کلام با حرکت شکل می گیرد،همچون دیدگانی که به هم خیره مانده اند و نیازی به بیان
آنچه هستند و بدان می اندیشند،نیست.سازماندهی فضا به نحوی ست که عملکردهای اصلی و
فضاهای جمعی خانواده پیرامون بدنه نمای اصلی و در ارتباط با شهر قرار می گیرند تا
رابطه اعضا خانواده با هم در تعامل با شهر شکل بگیرد.سایر فضاها نیز در پشت این
فضاهای متناسبات جمعی خانواده قرار می گیرند