شهر کلاژی مجرمان:
مسئله ای که به عنوان تعریف پروژه در ابتدا مطرح شد نه فرم زندان بود و نه عملکرد، بلکه رابطه ابژه( مجرم ؛ که در اینجا تحت عنوان سارق، دزد و.. تعریف میشود) و سوژه( نگهبان)بود و این رابطه در ادامه طرح توسعه پیدا کرد. ابتدا رابطه خود مجرم با سلول خود و نگهبان با محفظه ای که نیروی اعمال قدرت را پدید می آورد، مورد پرسش قرار گرفت و سپس توسعه رابطه نگهبان و مجرم ادامه پیدا کرد.رابطه اول که مجرم با سلولش را تعریف میکند به طور معمول در فضای دکارتی یک سلول مکعب ، دیوار، کف و سقف کاملا تفکیک شده بود.این اولین چیزی بود که مورد پرسش قرارگرفت و در نهایت به فضای فیگوراتیوی تبدیل شد که قابلیت دستکاری و شخصی سازی توسط خود زندانی ها را داشته باشد. این نوع نگاه در ادامه نگاه ایمان انصاری در پروژه جاذبه صفر است که یک چرخ به عنوان مبلمان شهری به جای نیمکت قرار میگیرد. عنصر در به عنوان عنصر نفوذی در سلول و میله های زندان به شکل مفهومی جدیدی ظاهر میشوند؛ به این شکل که این بار متحرک بودن و باز و بسته شدن پاگرد نقش در و معلق بودن سلول و عدم دسترسی به بیرون در عین نزدیکی به آن مفهوم محبوس شدگی را تداعی میکند.درست در جایی که در یک قدمی رسیدن به آزادی ست حبس اتفاق می افتد اما بدون زنجیر و میله.
اما گسترش سلول بر مبنای مفهوم دیگری اتفاق میفتاد.ناتمام بودگی ؛ هر سلول سه واحد مسکونی کوچک را در ادامه در خود توسعه میدهد.در حالت معمول هر زندانی با خروج از سلول خود تحت نظارت شدید ساختار پنوپتیکان قرار میگیرد و نمیتواند تشخیص دهد که تحت نظارت نگهبان ست یا نه. پاگرد متحرک در فاصله چند متری از پله دارد اما این در طبقات پایین که به راه خروج نزدیک است اتفاق می افتاد و در طبقات بالا متصل است.
ترکیب دو پروگرم زندان و فضای تولید ، اولین قدم در واکنش به منفعل بودن مجرمان در دیاگرام کلاسیک پنوپتیکان بود که در نتیجه آن سارقینی را شاهد هستیم که در تولید و سرمایه نقش و مشارکت دارند.اولین نشانه های یوتوپیایی همینجا خودش را آشکار می کند و طرح با ساختار راه های معلق و آزاد با سلول هایی روبه روی هم در فضای سازه ای ناتمام ،کوچه های لول بندی شده شهر را آشکار میسازند که عمودی روی هم قرار گرفتند و با یک پل به آن سوی شهر که اقتصاد محله را شکل میدهد متصل میشود. چیزی شبیه به شهر درخشان لوکوربوزیه.سلول ها با سازه پیوسته خود کوچه ها را معلق نگه میدارند و همانند دیاگرام آکواریوم ولف پریکس ، درون سازه ای بیرونی که پوسته را شکل میدهد شناور می شوند.علاوه بر آن افقی شدن شی سراسربین، امکان نظارت سه بعدی را میسر شد. نظارتی که علاوه بر جهت افق یعنی چپ و راست ، بالا و پایین نیز شامل میشد.اما همزمان با حرکت سارقین به سمت بخش غیر اقامتی و تولید، نوع رابطه قدرت و نظارت دچار تغییر میشود.با حرکت در پل ابتدا توسط دو پل مراقبتی در دو طرف مورد نظارت قرار میگیرند و نگهبان همراه با زندانیان حرکت میکند، هرچند زندانی نمیتواند به درستی او را ببیند اما وقتی به فضای تولید میرسند رابطه نظارت از نگهبان_مجرم به مجرم_جرم تبدیل میشود؛ چراکه در یک سیکل مرحله ای از سیستم تولید قرار میگیرند که نتیجه هر بخش سیستم وابسته به دیگری ست و اختلال در هربخش محصول نهایی تولید آجر را دچار مشکل میکند که مجازات احتمالی کل مجموعه را در بر دارد. با اتمام فرایند تولید آجر به مرحله ساخت و تکمیل توده های خالی سازه ها میرسیم؛ در دیالوگ با پروژه المنتال آراونا اینبار نه تنها سلول ها گسترش و تکمیل می یابند و به مجموعه اقامتی تبدیل میشوند بلکه پل سراسر بین با تکمیل شدن به تعداد طبقات و کاربری های آن اضافه میشود.
آن سوی این محله بخش اقتصاد محله را شکل می دهد که شامل بخش های اموزشی،درمانی،تغذیه است که فعالیت های مورد نیاز را تامین و تکمیل میکنند و نگهبان در آن جا مانند دیاگرام کلاسیک پنوپتیکان عمل میکند ؛ با قرار گرفتن در ارتفاع و وجود سقف شیشه ای هرکدام از فضاهای محله ، نظارت و اعمال قدرت را در دست دارد .(نگهبان در درون یک باکس پلکانی قرار دارد که تا زمان پایان محکومیت مجرمان، این باکس برای آن ها دسترس نیست.)پل افقی پنوپتیکان با اتمام ساخت به بازارچه و یا نمایشگاه و یا محل سکونت وتعامل افراد تبدیل میشود و در اینجا حتی بعد از تکمیل به عنوان شی مستقل عمل میکند ؛ به طور کامل با فرم های دیگر ترکیب نمیشود و مانند کیسه ای جدا درون آن ها قرار می گیرد.بعد از اتمام محکومیت و پروژه ساخت، نگهبان احتمالا برای همیشه از شی متحرک (بالابر و افقی بر)، جدا میشود و این بار آن شی در استفاده عموم قرار میگیرد.مجموعه دیگر زندان نیست، بلکه مجموعه اقامتی کوتاه مدت برای دوره های اموزشی و یا مسافران بین راهی و یا حتی بی خانمان هاو...ست.کلاس های عملی و تئوری که برای زندانیان جدید الورود تهیه شده بود تا قبل از ورود به عرصه کار و تولید آجر، مهارت و علم آن را بیاموزند، به ورکشاپ ها و کلاس های اموزشی متنوع تبدیل میشوند و در نهایت محل کار تولید آجر که مانند قفسی مجرمان را در بر میگرفت به پارک تبدیل میشود.