حركتي بودن فرم در غالب رنگ سفید حس يك صلح جويي نو و پویا را برای یک معضل ديرينه در ذهن تدايي مي كنه فقط كاش اين حس حركت در پلان هم ديده ميشد و رنگ سفید هم در فضاهاي داخليش بيشتر تاكيد ميشد
ایده سیالیت و شناور بودن صلح خیلی خوبه
فضاهای داخلی هم به نظر من خوبند
پریزنتیشن کار هم خیلی حرفه ایه
اما به نظر من حجم کلی کار جای کار بیشتری داشته
پرزنتیشن کار فوق العاده است.
ایده ی سایت شناور هم که دست رو برای طراحی ورای روزمرگی ها باز می گذارد خیلی عالیست
فضای داخلی خیلی خوب کار شده ولی به نظرم فرم کلی طرح که خدا می داند چقدر با مسایل مختلف همه جوره درگیر است
با این امکانی که هوشمندانه تعریف شده می توانست بیشتر و پخته تر اتود بخوره
در کل کمتر پیش میاد که آدم شانس بیاره یک پروژه ی این شکلی رو ببینه
واقعا لذت بردم و خوشحال شدم
ستاره جان خیلی خیلی خیلی ممنون
یادمه که خیلی راجع به ایده های طراحی این پروژه و اینکه چطور حضرات این تفکر سیالیت فرمی و شناوری مکان را بپذیرند با هم گپ زدیم و بازم بهت تبریک میگم که این جسارت رو داشتی
به هر حال چنین فرمی هیچوقت پایانی نداره وهمیشه میشه روش اتووود کرد واصلا این برگترین نقطه قوت این خط فکره به نظر من این مهمه که طراح کجا به آن حالت اغنایی میرسه و لحظه ای هر چند کوتاه در حالتی شاید پایدار لحظه قابل استناد رو ارائه میده چیزی که فکر می کنم تو به اون رسیده و نتیجه رو هم که همه دارن می بینند
خوشحالم که تونستم نقش خیلی کوچکی تو این پروژه داشته باشم وامیدوارم که نقش منفی بازی نکرده باشم!!!!!
ممنون
بعد از گذشت یکسال از کار کردن روی این پروژه امروز برگشتم و تمامی تصاویر پروژه را مروری کردم توی ذهنم این پروژه را ساخته شده دیدم و بزرگترین صلح طلب جهان " گاندی " را در درون آن مجسم کردم با آن یک لا پارچه خود بافته و آن عصا و عینک در حالی که کسی زیر بغلش را گرفته و نگاه تحقیر آمیزش را به شکوه این مجموعه احساس کردم شاید خانه محقر او در روستای اطراف دهلی در حالی که بزش را میدوشد محل مناسب تری برای پروژه صلح خاورمیانه باشد تا کشتی مجلل تفریحی که قرار است صلح طلبان در آن به گفتگو بپردازند. اگر گفتگویی هم آنجا اتفاق بیفد زیبایی بیش از حد فضای پیرامونی شخص را از بدنه جامعه اش جدا میکند فکر میکنی هندو ها و مسلمانان هند اگر گاندی محل مذاکرات صلح بین ایندو را این مرکز میگذاشت در مورد او چه فکر میکردند. برای اولین بار در طول دوره کاری خودم به این نتیجه رسیدم که زیبا ترین طراحی حتما بهترین جواب برای صورت مسئله نیست و از تو متشکرم که این را با پروژه ات به من آموختی. این را هم در کنار چیزهای دیگری که از تو آموخته ام میگذارم و پاس میدارم
در جواب علی سوداگران در باب حرکت بیشتر در پلان دقیقا مساله ای بود که مد نظر من بود ولی به واسطه ساختار داخلی این حجم که همچون یک کشتی واقعی عمل می کند آزادی فضایی را در طراحی پلان از من گرفته بود. همچنین در بخشهایی گرفتار تامین مسائل امنیتی شرکت کنندگان در سالنها و اجلاس ها بودم که فضاهای بباز و سیال را از من دریغ می کرد ولی مطمعن هستم با اتووود بیشتر این مشکلات را هم می توانستم کمرنگ تر جلوه دهم
در مورد نگ سفید در داخل، بخشی از هدف من انعکاسهای درونی و داخلی فضا و مردم و ایجاد تعامل و تقابل با فضا بود. که به نوعی از شناخت که خود که از آن به عنوان صلح درون یاد میشود برسم.
در جواب آزاده صحراییان. علت شناور بودن پیغامبر بودن این مجموعه بوده است که خودم هم خیلی دوستش دارم.
به قول علی مثل کبوتر صلح از جایی به جای دیگر حرکت می کنه و خبرها و اتفاقات را با خود می برد.
در مورد حجم خارجی بسیار دوست می داشتم حجم متنئع تر و متحرک تری داشته باشم ولی به دلیل اینکه می خواستم طرح 100% قابل ساخت و دفاع از لحاظ حرکت در آب باشد هر گونه تقییری در فرم من را با مشکل غرق شدن یا ایجاد اصطکاک زیاد در آب مواجه می کرد .این فرم را ما در آزمایشگاه مکانیک دانشگاه شیراز تست حرکت کردیم. همچنین تناسبات یک موضوع دیکته شده به من بود از اصول کشتی سازی که بسیار دست و پا گیر بود
.در مورد پرزنتیشن مرسی و یادم بیار انیمیشنم رو اکران خصوصی کنم واست
اینکه فردی مثل آرش دیلمی به این سختگیری پروژ]ه من رو دوست داشته باشه واقعا من رو خوشحال می کنه و خستگی کار رو از تن آدم در می آره
مرسی.
وهاب زنگنه تو که لطف زیادی در کل دوران دانشجویی به من کردی و در تز این لطف رو به سر حد کمال رسوندی.و نقطه نهایتش موزیک تزت هست که روی کار من هم ماندگار شد.
مرسی برای همه راهنمایی ها و هم فکری هات
و اما در جواب مشاور همیشگی من ، علیرضا امتیاز
گاندی می گه :
راه طلایی زندگی آن است، که با جهان دوست باشیم و تمام خانواده بشری را یگانه واحد بشماریم.
این یگانگی رو در معماری و در سیاست نمی توان به وجود آورد جز از راه همگانی شدن همه جا
ولی در مورد اینکه ایا گاندی ساختمان من را دوست می داشت ، من هم با فکرت موافق هستم و فقط خدا را شکر می کنم که این فکر اون موقع به ذهنت نرسیده بود و این ایراد رو از من نگرفته بودی وگرنه الان داشتیم یک پروژه دیگه رو نگاه می کردیم و همه نوشته بودند فضاها زیادی ساده و خالی هستنند و من در جواب می گفتم زیبایی در سادگی است. . من درسم رو یاد گرفتم فکر کنم.
دو سه روز هست که این تز تو مثل خوره افتاده به فکر من که مرکز صلح خاورمیانه باید چگونه باشد. با آن ایده ای که آب تمامی این کشور ها را به هم متصل میکند پس باید این مرکز در آب باشد کاملا موافقم با پیام - بر بودن این مرکز هم همین طور ولی فکر میکنم این طرح خیلی به";الیتیسم "; در روند صلح اصرار دارد و اینکه بزرگانی هستند که در اثر تلاش آنها صلح آفریده میشود پس با جمع کردن آنها زیر یک سقف و گفتگو صلح ایجاد میشود . ولی من الان یه جور دیگه فکر میکنم صلح در خاورمیانه فقط در اثر تعامل واقعی مردم بدون اجبار دولت ها ایجاد میشود مرز ها هستند که صلح را از بین برده اند آن دیوار حایل بتنی فاشیستی بین اسرائیل و فلسطین هست که گفتگوی بین مردم را از بین برده . از طرف دیگر در فکر آن صندلی داخل هاید پارک لندن هستم که هر یکشنبه هر کسی میتواند روی آن بیاستد و هر چه میخواهد بگوید . شاید ما در خاورمیانه به آن صندلی نیازمندیم . شاید اگر پارسال مثل امسال می اندیشیدیم من ایده جزیره شناوری را در آبهای آزاد داشتم که مالکیت آن مثل قطب جنوب مال هیچ ملیت خاصی نیست و همه مردمان خاورمینه میتوانند بدون ویزا و .... به آنجا بیایند اصلا این جزیره در مالکیت همه کشور های خاورمیانه هست خاک همه است / وطن همه خاورمیانه ای ها هست آنگاه همه با هم نقطه مشترکی داشتیم مرکزی که همه را به هم پیوند میزند همان کاری که کعبه برای مسلمین میکند . در این سرزمین بی صاحب یا همگان صاحب یک صندلی از جنس هاید پارک وجود دارد و آنوقت آن "پیام - بر" تو میتوانست مردمان را به سرزمین صلح برساند تا با هم گفتگو کنند - همه مردمان- و شاید مثل کشتی نوح برای این سرزمین طوفانی صلح به همراه داشت
من دوتا بحث دارم:
1- چرا کار باید متقارن باشه؟ شخصا نمی پسندم کار مدرن متقارن باشه.کار بسیار شبیه به کشتی هست و انتزاع هم خوبه اما تقارن انرژی کار را به نظر من میگیره.
2- در ارائه, شیت ها از کار جوندارترن.یعنی بیشتر شیت بندی و جوانب کار به چشم میاد تا خود کار و معماری و پرسپکتیوها.
اما در مجموع کار بسیار خوب و هدفمندی است که به فرم متناسبی رسیده.کاملا پخته و قوی هست هم ایده هم معماری.تبریک میگم.
منم دوست دارم نظر بدم ....
به نظر من این کار به طورقابل تقدیری قابل ارائه هست و تونسته با زبان جاری معماری دنیا ارتباط بزقرار کنه. ارائه اش هم همونطور که بقیه اشاره کردن عالیه اما شاید بشه گفت که در کل بحث بر انگیز هم هست. من فکر میکنم فرم هایی که در جسم سیال هستن لزوما در ساختار وجودیشون خلاء کافی برای سیالیت واقعی که لازمش یک کمی ابهام و بی تعریف موندن طرح هست رو ندارن و نسبت زیاد تاثیر قواعد فرم می تونه اتفاقا ایجاد انفعال کنه توی برخورد با مخاطب.البته این منوط به این هم هست که به نظر شما اساسا سیالیت و لیبرال بودن یک امر واقع هست که به آدمها محول میشه یا یک آرزو با ذات اخلاقی که می شه(احتمالا باید!) اعمالش کرد.اگه اینطور بگیم باید بین تاثیر گذاری در صورت یک ابژه و ایجاد یک زبان قابل تغییر و تاثیر پذیر یکی رو انتخاب کرد در نتیجه نهایی هم این طرح با توجه موضوع کمی زیادی فرمالیستی هست و اگه از دید معمارها هم بگذریم، مخاطب معمول هم دنبال ریشه فرمی به این هیاءت می گرده که دو جواب براش متصور هست: یا پسش می زنه چون نمی شناسه یا نمی خوادش(به هر حال هر کسی که اینجا می یاد در وحله اول میخواد که ظرفیتی برای حفظ مشخصات کانتکستش پیدا بکنه تا تازه بعدش بتونه از اون جایگاه از صلح حرف بزنه)یا صرفا به عنوان یک عنصر "قشنگ" (با اجازه مهندس دهقان!!!) از"کنارش"رد میشه که از مورد اول برای یک معمار خطرناکتر هم هست. همینطور در مورد اعلام استقلالی هم که این طرح با جدا موندنش وسط آب میکنه کمی باید محتاط تر بود چون با ایدهء شناور بودنش(که البته جذاب هست) جبران نمیشه خیلی دلم می خواد نظرتون رو بدونم
به نظر من این کار به طورقابل تقدیری قابل ارائه هست و تونسته با زبان جاری معماری دنیا ارتباط بزقرار کنه. ارائه اش هم همونطور که بقیه اشاره کردن عالیه
اما شاید بشه گفت که در کل بحث بر انگیز هم هست. من فکر میکنم فرم هایی که در جسم سیال هستن لزوما در ساختار وجودیشون خلاء کافی برای سیالیت واقعی که لازمش یک کمی ابهام و بی تعریف موندن طرح هست رو ندارن و نسبت زیاد تاثیر قواعد فرم می تونه اتفاقا ایجاد انفعال کنه توی برخورد با مخاطب.البته این منوط به این هم هست که به نظر شما اساسا سیالیت و لیبرال بودن یک امر واقع هست که به آدمها محول میشه یا یک آرزو با ذات اخلاقی که می شه(احتمالا باید!) اعمالش کرد.اگه اینطور بگیم باید بین تاثیر گذاری در صورت یک ابژه و ایجاد یک زبان قابل تغییر و تاثیر پذیر یکی رو انتخاب کرد
در نتیجه نهایی هم این طرح با توجه موضوع کمی زیادی فرمالیستی هست و اگه از دید معمارها هم بگذریم، مخاطب معمول هم دنبال ریشه فرمی به این هیاءت می گرده که دو جواب براش متصور هست: یا پسش می زنه چون نمی شناسه یا نمی خوادش(به هر حال هر کسی که اینجا می یاد در وحله اول میخواد که ظرفیتی برای حفظ مشخصات کانتکستش پیدا بکنه تا تازه بعدش بتونه از اون جایگاه از صلح حرف بزنه)یا صرفا به عنوان یک عنصر "قشنگ" (با اجازه مهندس دهقان!!!) از"کنارش"رد میشه که از مورد اول برای یک معمار خطرناکتر هم هست. همینطور در مورد اعلام استقلالی هم که این طرح با جدا موندنش وسط آب میکنه کمی باید محتاط تر بود چون با ایدهء شناور بودنش(که البته جذاب هست) جبران نمیشه
خیلی دلم می خواد نظرتون رو بدونم
خیلی
ممنون از طرح خوبتون، خسته نباشین