راب هاپکینز: حالا که به عقب بازمی گردید و 30 چهل سال پس از چاپ زبان الگوها بدان می نگرید، در مورد نقط ضعف و قدرتش چه فکری می کنید؟
کریستفر الکساندر: نقاط قوتش که کم و بیش معلومند، این الگوها همه ان چیزهایی که برای مردم مهم هستند و مردم با ان ها زندگی می کنند را یک جا جمع می کند، زمانی که در مورد یک روستا یا جمعیتی شهری زندگی می کنیم بیشتر یک همچین چیزی مد نظرمان است. پس این الگوها محصول کار خود مردم و مشارکت ان هاست در گذران روزمره زندگی شان. این یکی از نقاط بی نهایت مقوم کتاب است و انجامش نیز کم و بیش ساده است، چرا که من از سر و کله زدن با مردم اصلا بدم نمی اید. اما مسئله مهم و گاها منفی این فرایند راز مستتر در چگونگی ترکیب این الگوهای متنوع می باشد، ان چه من انجام دادم در زبان الگوها تلاش برای تثبیت کردن این الگوها و دادن اعتبار بدان هاست، این عمده هدفم بود.
مهمترین بحرانی که کتاب با ان مواجه است، علی رغم ان که کتاب در کار توصیف چیزهای حقیقی، درست و مفید است، این نکته می باشد که نمی تواند به یک یکپارچگی متقن نائل اید، بگذارید مثالی بزنم، خانه یا اتاق چای در معماری ژاپنی را در نظر اورید، مردمی که این اتاق ها یا خانه ها را که الزاما شبیه به هم هم نیستند، در سرتاسر ژاپن از الگوهای مشابه استفاده می کنند، اما زبان متفاوتی به کار می گیرند، زبانی متشکل از مجموعه ای متسلسل از کنش هایی که شما مجبور به اعمالشان هستید و بیشتر شبیه به اشکارشدگی ریخت شناسانه یک ارگانیسم است.
همان گونه که می دانید، وقتی ارگانیسمی شکل می گیرد، این فرایند طی زمان حادث می شود، نه یک باره، در هر لحظه و یا در هر گام از روند ظهور و اشکار شدن، ساختارهای ریخت شناسانه مشخصی ظاهر می شوند و یا بارزه ای مشخص به خود می گیرند، این یک روند یک طرفه ی به هم مرتبط است، شبیه به روندی نیست که معماران طی ان به بازی با خطوط روی کاغذها می پردازند که ایا بشود یا نشود، این بیشتر شبیه به ان کاری است که شروعش می کنید و به انجامش می رسانید و بدون وقفه به پایان می رسد و هیچ گامی به عقب بر نمی دارید، ذات ان چه من از ان می گویم یک چنین فرایندهای تولیدگرانه ای هستند. هنوز باید خیلی بیشتر از این ها در زیست شناسی دقیق شد، من هنوز به طور دقیق و در یک چارچوب کلی نمی دانم که این توالی های خود تولید گر چگونه کار می کنند، اما حس می کنم که این ره یافت در تولید بهتر است.
تدقیق این روش در شمایلی معمارانه و برای معماری اصلا ساده نیست، چرا که اصول و معیارهای زبان الگو، هم چون ان چه در کتاب یک زبان الگو پی گیری شده، به نوعی چند منظوره است. شما باید تلاش کنید به چیزهای خیلی خیلی متفاوت برسید، ان هم فقط با همین کتاب الگوها و این خیلی خیلی مشکل است ومن هنوز خیلی خیلی کار دارم و به گمانم این مهمترین و بزرگترین مشکل باشد
برای مواجه با نگاه الکساندر با مقوله شهر با یک رویکرد کلی و توصیفی می توانید ببینید نوشته صادق فقهی را اینجا
اینجا نیز در نوشتاری به قلم الهه نصرت ابادی می توانید قیاس جایگاه زبان در نظریه تحلیلی کریستفر الکساندر را با نقش زبان در رویکرد پدیدارشناسانه کریستین نوربرگ شولتز از نظر بگذرانید