هابرماس: چرا مقوله زیباشناسی از منظر تو و ادرنو منزلت خاصی دارد؟ ایا این منزلت ناشی از وجود پیوندی میان فلسفه و هنر است؟ از منظر فلسفه، هنر تجلی حسانیت است. اما به نظر می رسد که با واژگونی در این روایت، مفهوم این تجلی در مفهوم زندگی بهتر معنا می پذیرد. ...
مارکوزه: . . . در واقع هنر، واجد یک امتیاز و برتری ویزه است که از ان می توان به عنوان شکاف و گسستی درونی با واقعیت روزمره نام برد. . .به بیان دیگر، زبان هنر، تجربه روزمره را تخریب و ویران می کند. زبان هنر از امر عادی یا همان نرمالیته بیگانه است و به شکل خوداگاه یا ناخوداگاه کل بستر واقعیت را منهدم می کند. . . در واقع موقعیت هنر یک موقعیت متناقض نماست. هنر هبوط تخیل است، تخیلی که در عین حفظ مرزها، از واقعیت اشباع شده است. . . فرهنگ سرمایه داری متاخر جهد و کوشش فراوانی برای ادغام هنر در زندگی روزمره دارد یا به عبارت دیگر سعی می کند تا میان زندگی روزمره و هنر نوعی اشتی پایدار برقرار کند . . . تلاشی که از مسیر تخریب اصالت فرم در زیبایی شناسی و جنبش های ضد فرم که با هدف ویران کردن مسیر زیباشناختی کارهای برجسته به راه افتاده اند صورت می گیرد. . . حالا نه تنها هنر دوران بورژوایی، بلکه حتی هنر دوران کلاسیک و . . . نیز بر این واقعیت دلالت دارد که در هر دوره ای امر هنری نوعی گسست و فاصله با زمدگی جاری و روزمره و هرانچه در هر دوره ای به عنوان هنجار متکی بر واقعیت، مورد توافق بوده ایجاد کرده است. . . به واقع کارْ ویژه هنر، تخطی از هنجارهای نظم موجود است . . . حتی در دوران قرون وسطا نیز به وضوح رگه های ناسازگاری هنر با زندگی روزمره دیده می شود. . .[این در حالی است که] هنر به مقوله کار هنری وابسته است و کار هنری تنها وظیفه اش بالندگی خود هنر و نیز کمک به بالندگی سایر حوزه هاست.
اشپنگلر: بنابراین بین کاسه توالت و گلدان از حیث حقانیت هنری تفاوتی وجود ندارد.
مارکوزه: مجبورم که با تو مخالف کنم و بگویم که اتفاقا وجود دارد و کاسه توالت واجد حقانیت هنری نیست، چرا که یک پدیده روزمره را بازنمایی می کند . . . در واقع این بحث را می توان درباره توالت مارسل دوشان و واکاوی حقانیت هنری در ان ادامه داد؛ همان توالتی که دوشان امضا کرد و به موزه سپرد. امضای یک توالت هیچ ارزش افزوده ای به لحاظ هنری در ان وسیله ایجاد نمی کند، جز اینکه ان را تبدیل به کالایی خاص و منحصر به فرد می کند.
اشپنگلر: به این ترتیب ایا در دیدگاهتان اساسا برای یک پدیده زیباشناسانه محتوا قائل می شوید؟
مارکوزه: به نظر من، هنر صرفا زیباسازی محتوا به میانجی فرم است و هنر نوع تلاش برای زیر اب فرم را زدن، به معنای زیر اب هنر را زدن است. بنابراین باز هم تاکید می کنم، اینکه دوشان صرفا جای کاسه توالت را از اتلیه شخصی اش به موزه تغییر دهد، چیزی به ابژه اضافه نمی کــــــــند.
برای مواجه نزدیک تر با مارسل دوشان ببینید "مارسال دوشان و تعارض میان بافت و معنا؛ روایتی از یک شگرد مفهومی" را به قلم فریبا شفیعی