قبل از اینکه آلکساندر مک کوئین در یازده فوریه ی 2010 خود را در خانه اش در خیابان گرین لندن حلق آویز کند هشتاد درصد از مجموعه ی پاییز/ زمستان حود را ناتمام گذاشته بود. پیش از این مک کوئین موفق به کسب جایزه ی " طراح سال بریتانیا " طی چهار دوره در سالهای 2003, 2001, 1997, 1996 و همچنین جایزه ی طراح بین المللی سال 2003 از CFDA's شده بود. او با هنرمندان هالیوودی مانند نیکول کیدمن, پنه لوپه کروز, ریحانا و لیدی گاگا در اواخر سال 2007 همکاری داشت.
الکساندر مک کوئین هر مجموعه ی خود را قبل از پرداخت به مد با یک ایده یا مفهومی برای ارائه ی آن ران وی آغاز می کرد. این عمل به گونه ای داستان پردازانه با ارجاعات متنوعی به هنر, فیلم, موسیقی به نمایش در می آمد. او مانند اسفنجی بود که از هر جا الهام می گرفت. از جهتی این فرایند خلاقانه مستقیماً در طول پرو کردن مانکن ها طراحی می شدند, بنابراین پرو کردن به شکل فوق العاده ای برای مک کوئین اهمیت داشت.
به عقیده ی من مک کوئین زندگی را به شکل سینمایی و تئاتری می دید و این رویکرد به زندگی آن چیزی بود که شما بر ران وی های مک کوئین تماشا می کردید. علاقه ی او به شرایط آب و هوایی شدید بخشی از نگاه دراماتیک او از زندگی بود. و من معتقدم علاقه ی او به طبیعت به علت ماهیت غیر قابل پیش بینی و اتفاقات خود به خودی به ذات طبیعت بود, و این که هرگز نمی توانست کنترل شود. هر مجموعه یک داستان را روایت می کرد, شما همیشه هراس یا بهت زدگی, ترس یا وحشت را احساس کردید.
به عقیده ی شخصی من مجموعه های او حامل این احساسات اعجاب آور بودند. و قطعاً این تجربه ی والا مخاطب را تحت تأثیر قرار می داد. شما هرگز به آنچه که در شوی مک کوئین قرار بود ببینید مطمئن نبودید. همیشه احساس گیجی می کردید و او اهمیتی نمی داد که شما این مجموعه را می پسندید یا نه. شدت مجموعه ها ریشه در واقعیت هایی که غالباً درباره ی شرایط ذهنی در یک بازه ی زمانی مشخص بودند داشت. برای مک کوئین راون وی در درجه ی اول ابزاری برای بیان تصوراتش بود. تصورات او بسیارتاریک بودند این تاریکی ریشه در یک رمانتیسیزم عمیق داشت – وجوه تاریک قرن نوزدهم.
و این چیزی است که من همیشه وقتی مجموعه ها را میدیم آن را حس می کردم. او در جایگاه یک طراح عمیقاً سیاسی بود. و به نظر من یکی از علل اینکه مجموعه های او سخت دیده می شدند این بود که آنها غالباً واجد نگرانی ها و عدم قطعیت فرهنگی ما بودند. و بخش بسیار زیادی از آن از شخصیت سیاسی او نشأت می گرفتند. مک کوئنین به خوبی برای پایان دادن به عرف ها, استانداردهای هنجار برانگیز زیبایی شناخته شده بود. او زنان را با لباس هایی ملبس می کرد که ویژگی های زنانه ی آنها را محو می کردند. و مشخصاً لباس هایی که او می ساخت می توانست زن گریزانه تفسیر شود.
او احساس می کرد جامه هایی که برای زن ها طراحی کرده است مانند یک زره بودند. بنابراین در ذهن او لباس ها بسیار توانمند ساز عمل می کردند. مد صرفاً واقع بینانه عمل نمی کند و فقط درمورد شکل پوشش نیست. برای او مد وسیله ای برای انتقال و بیان ایده ها و مفاهیم پیچیده است و می تواند برای به چالش کشیدن مرزهای آن چه که در قامت لباس به آن فکر می کنیم و هم چنین الزامات بنیادی پوشش استفاده شود
برای مشاهده ی مجموعه ی بهار/ تابستان سال 1997 با عنوان" عروسک " و بهار / تابستان سال 1999 با عنوان" دختر و ربات" و مجموعه ی پاییز/ زمستان سال 1999 با عنوان " چشم پوشی" و مجموعه ی بهار/ تابستان سال 2004 با عنوان " رهایی"
مجموعه ی بهار/ تابستان سال 2005 با عنوان"این فقط یک بازی است" و مجموعه ی بهار/ تابستان سال 2010 با عنوان " آتلانتیس افلاطون" می توانید به این سایت مراجعه فرمایید .