سینما همیشه به شخصیت معمار التفاط خاصی داشته است. آرشیتکتهای داخل فیلم، همیشه آدمهایی باهوش و درعین حال مبهمی بودهاند.
تصویر رایج سینما از آرشیتکت، درست یا نادرست، کسی است که چیزی میداند که دیگران نمیدانند، یک نبوغی دارد که دیگران ندارند، و همین باعث میشود که خلاف جریان آب شنا کند.
این معمار سینمایی، یا همه را نجات میدهد، یا اگر آدم بدی باشد، همهچیز را نابود میکند, در "12 مرد خشمگین"(1957) این یک معمار است که یک تنه یازده نفرِ دیگرِ هیئت منصفه را مجاب میکند که به محکومیت اعدام کودک رای ندهند؛ یا قهرمان "رزوی مرگ"(1974) آرشیتکتی است که آنقدر تیز و بُز است که به تنهایی در برابر دارودستهی بزرگی از خلافکاران، تاب میآورد. آدم بد فیلم "اَره" هم البته معمار است، اما از هوش و استعدادش در جهت شرورانهای سوءاستفاده کرده است. باز هم اگر مثال بخواهید، هست (آرشیتکتهای فیلمهای "سرچشمه"، "آسمانخراش جهنمی"، "پیشنهاد بیشرمانه"، "تب جنگلی" و...)
اما اینجا حرفمان چیز دیگری است. قضیه از این قرار است که یک روزی عکس عجیبی در اینترنت منتشر شد.
تصویری از بِرَد پیت (سوپراستار سینما)، کناردستِ فرانک گِهری (یکی از معروفترین معماران جهان). عکس از این عکسهای یادگاری نبود که مثلاً دوتا هنرمند باهم گرفتهباشند, بلکه در آن آقای پیت را میدیدی که استاد را کناری زده و نیم تنه روی ماکت بزرگی خم شده و دارد با انگشت در فُرم ساختمان دخالت میکند. پشتبند این عکس مصاحبهای منتشر شد از آقای پیت که درِ آن گفته بود که همیشه معماری را دوست داشته و با اینکه شغلش بازیگری است، اما "دغدغه"اش معماری است، و کافی است به آن فرصت بدهید، بعد خواهید دید که عجب دیزاینرِ قابلی است و استاد گِهری هم به او قول داده که یکی از صدها پروژه اش را بدهد او طراحی کند و منتظر خبرهای خوش بعدی باشید و از این حرفها.
ما البته، جدّی نگرفتیم. گفتیم لابد بِرَد جان میخواهد قضیه طلاقش از خانم آنیستون را با شایعهای رسانهای محو کند که چند ماه بعدش یک سریال مستندی درآمد به اسم Design e2 در این مجموعه، صدای آقای پیت را روی تصاویری از بحرانهای محیط زیستی میشنیدیم که راجع به معماری سبز و لزوم بهینهسازی انرژی در ساختمان حرف میزد. گفتیم حرکت قشنگی است، اما باز جدی نگرفتیم.
حتی وقتی هم که دیدیم ایشان از پروژهی حفاظت از بناهای ارزشمند معماری حمایت مالی میکند، باز هم جدی نگرفتیم؛ گفتیم پولدار است و بهجای خرید اشیای عتیقه، ساختمانهای عتیقه میخرد. بعد از چند وقت اسم آقا را در هیئت داوری یک مسابقهی معماریای اعلام کردند. گفتیم عجب. بعد دیدیم آن ساختمانش با فرانگ گهری جدیجدی ساختهشد.
حتی دفتر مشاور معماری هم ثبت کرد, اسمش را گذاشت بنیاد Make it Right و رسماً شروع کرد به معماری کردن. ما تا آمدیم باور کنیم، دیدیم که آقای پیت با معروفترین معماران دنیا طرح همکاری دارد. تازه، چندوقت پیش هم پایش به مجلس باز شد و کمک کرد قانونی در حمایت از انرژیهای پایدار ساختمانی بهتصویب برسد. داستان به همین تندی بود که تعریف کردم.
محض اطلاع بدانید که الآن تشکیلات آقای پیت یک پروژهی بزرگی گرفته که در آن قرار است برای یک جمعیتی، در در شهر سیلزدهی نیواورلئان خانهسازی کنند. کلی آرشیتکت معروف در سطح جهانی به این پروژه دعوت شدهاند. البته فکر نکنید که آقای پیت فقط مدیریت و "حمایت" میکند؛ نه خیــر، شخص ایشان، خودش "خط هم میکشد". نهتنها خطِ نقشههای ساختمانی، که از مدتی پیش وارد بازار طراحی مبلمان لوکس هم شده و چندماه پیش از اولین سری از مبلمانش هم رونمایی کرد.
بِرَد پیت، الآن یکی از مطرحترین بازیگران هالیوود است. کارنامهی بازیگریاش طوری است که هم مردم خیلی دوستش دارند، هم منتقدان. کافی است تعدادی از نقشهایی را که بازی کرده بهیاد بیاورید (راهنمایی: فیلمهای "هفت"، "باشگاه مشتزنی"، "بنجامین باتن"، "دوازده میمون"، "درخت زندگی"...) یعنی بِرَد الآن روی یکی از آن سکوهای موفقیتی ایستاده که نصیب کمتر هنرمندی میشود.
حالا با این همه امکانات، این چه اصراری است که میخواهد "معمار" هم باشد!؟
این سوال، احتمالاً برای بعضی از مایی که معماری خواندهایم، مطرح است. مایی که میدانیم که صرفِ تحصیل در رشتهی معماری، از کسی معمار نمیسازد، و خیلی از معمارانی که اسمشان در تاریخ معماری ثبت شده، اصلاً درس این رشته را نخوانده بودهاند. پس معمار کیست؟ اگر عقیده داشتهباشیم که معمار کسی است که "میسازد"، آن وقت است که بِرد پیت، با کلی پروژهی ساختهشده و درحال ساخت، یک معمار بهحساب میآید. حالا ممکن است معمار خوبی نباشد، اما قطعاً از خیلی از ما "معمارتر" است.
اینجا نه او کلکی زده، نه از ما معماری خواندهها قصوری سرزده. پس اشکال کار کجاست؟ چون بهنظر میرسد یک جای این قضیه ایراد دارد. خب، شاید جایگاه معماری با این تعریفی که ما ارائه دادیم، اشکال دارد. آخر انصاف نیست با این همه وقت و انرژی و فکر و ایده که ما تا اینجا گذاشتهایم، یک نفر با "پول" پیدا شود در طرفهالعینی از ما جلو بزند.
میگویید چهکار کنیم؟ موافقید تعریفمان را کمی عوض کنیم. مثلاً بگویم: "معمار کسی است که خلاف جریان شنا میکند"؟ یا نه، "معمار کسی نیست که لزوماً بسازد!" اگر هم بهمان اشکال گرفتند، بگویم بروند فیلم "سرچشمه" (1943) را نگاه کنند, آرشیتکت آن فیلم تا مدتها معماری را کناری میگذارد و در معدن کلنگ میزند. گفتیم، آرشیتکتهای سینما اساساً آدمهای باهوشی هستند.