فضای منفی از منظر مفهومی در دل واژه های متفاوتی نشسته است که از میان ان ها می توان به وقفه pause، فاصله interval، نابودگی nothingness، سکوت silence، تهی بودگی emptiness و خلا void اشاره کرد، جدا از انکه باید بپذیریم نفی گری negativity به معنای پوچ گرایی nihilism نیست، بلکه می توان بدان وجه مثبت و ایجابی داد و در قامت ناهمسانی زنده و فعالی که امکانی بر تحقق زبان، حدوث تجربه، اتخاذ تصمیم و تکوین قضاوت می گشاید تعبیرش نمود. بایستی این نکته را نیز مد نظر قرار دهیم که به موازات این تنوع معنایی و واژگانی، شاهد تکثر تعبیری متبادر بر این مفهوم نیز هستیم. اتووود سعی می کند در سلسله ای از تکه نوشتارها وجوه متفاوت تبلور فضای منفی را در گستره های متفاوتی از کنش فکری و عینی بازنمایاند.
نادر اردلان و لادن بختیار در کتاب حس وحدت فضای منفی در بافت شهرهای ایرانی را اینگونه توصیف می کنند:
به رغم اروپای شمالی، که در ان جا پوست و تن پوش نماینده محدوده ی خویشتن اند، در این مفهوم شخص متداعی با سر و گوهری است که در ژرفنای جسم اوست. بدین سان مایه دور زننده ظاهر و باطن وجوه و نحوه هایی از ارتباط را برقرار کرده است که محیط جسمانی انسان را شکل می دهد. چون تمام و حیز شخص با بطن هم خوانی دارد، حریم یا حوزه انفرادی نسبی ای که ایرانی می طلبد در مقایسه با استانده ی غربی کاهش می یابد. این نکته به احتمال زیاد توجیه کننده تراکم سنگینی است که بیشتر قرارگاه های شهری نمایشگر انند، هم چنین ممکن است که پذیرش فرهنگ الگوهای تراکم شهری نتیجه کمیابی محل های مناسبی برای اقامت در این اقلیم گرم کم اب بوده باشد. به هم تپندگی واحدهای مسکونی، هر کدام با باطن خویش(متجلی در حیاط) [یا همان فضای منفی]، نمایش شهری از خلوت و حریم است.