سالانه همایش ها، نشست ها و کنفرانس های متعددی در حوزه معماری و شهرسازی برگزار می شود، اگر این حوادث را به مثابه یک سناریوی قابل اجرا ببینیم مراحل پیش تولید ان ها، ان هم در بعد تبلیغاتی به شدت قوی برگزار می شود، اما انچه در اکثر مواقع مسکوت می ماند محتوای این همایش هاست و از همه مهم تر انباشت و ارشیو ان ها برای مخاطبانی که به لحاظ مکانی و زمانی به فضای اتفاق دسترسی مستقیم نداشته اند.
تمام این همْ نشستی های متخصصان و مخاطبان اندکشان را می توان همچون پیروزی هایی ناقص و حتی از دست رفته ارزیابی کرد، مخصوصا انکه تبدیل به بخشی از حافظه تاریخی گفتمان معماری و شهرسازی ایران در مقیاس وسیع نمی شوند، درس گفتارهای اتووود با این نیت صورت بندی شده است که بتواند در وضعیتی پسینی قرار گیرد و خلا پس از برگزاری همایش را پر نماید و ارشیوی از هر نشست را انباشت.
با این هدف از همه دوستانی که خواهان مشارکت در فرایند جمع اوری این تکه های پراکنده و نامنسجم هستند استدعا داریم با ارسال تصاویر نشست ها و خلاصه هایی قابل ارائه از محتوای مباحث گامی بردارند برای مستندسازی تلاش هایی که اگر بر فضا منقوش نگردند و دچار خوانش های چندسطحی نشوند فتوحاتی اند از دست رفته.
نکته قابل ذکر انکه مهم نیست مقیاس برگزاری نشست چه باشد، بین المللی، ملی، منطقه ای و حتی خردتر از ان، مهم ان است که محتوای نشست ها انباشت شود، به اشتراک گذاشته شود و در یک کنش انتقادی خوانده شود، مهم این است که ارتباط عمودی را افقی سازیم و در افق تقسیم شویم، مهم این است که در بعدی فضایی هم دیگر را بیابیم.
امروزه در فرهنگ غرب، تقسیم بندی های فضایی بر حسب جنسیت و موقعیت اجتماعی افراد غالبا چندان مرسوم نیست ولی جالب است بدانیم در تاریخ معماری نه چندان دور اروپا و بطور کلی دنیای غرب، میتوان سراغ از نمونه های متعددی گرفت که در آنها فضاها به دلایل مختلفی بر مبنای حضور یک جنس خاص دستهبندی شدهاند که در آنها ورود جنس دیگر به کلی ممنوع بوده یا با محدودیت و انجام تقسیمات فضایی ریزتر صورت میگرفته است. بسیاری از این فضاها همزمان در خدمت تحقق رویه های اجتماعی آن دوره و ایجاد سلطه مردان بر زنان در بهرهبرداری از فضاها بودهاند. به عنوان مثال میتوان از زنان انگلیسی در قرن نوزدهم میلادی یاد کرد. آنان اجازه حضور در مجلس عوام انگلستان و گوش سپردن مستقیم به مذاکرات سیاسی نمایندگان را نداشتند و برای انجام چنین کاری از آنان انتظار میرفت بهصورت مخفیانه در داخل سقف ساختمان نشسته و تنها بهصورت غیرمستقیم از طریق ورودیهای مخصوص هواکشها به صحن مجلس و مردان نماینده نیمنگاهی بیندازند. در واقع، خانمها تنها با قرار دادن خود در یک وضعیت جسمانی نامناسب، میتوانستند برای ورود به عرصهای ممنوعه (حضور در فضای ویژه مردان) تلاش کنند. یا در مثالی دیگر، زنهاي کاتولیک معمولا اجازه نداشتند از تمامی فضاهای کلیسا، بهطور برابر با مردها استفاده کنند. غالبا ورود به محدوده فضایی آنسوی نیمکتهای چوبی در صحن کلیسا برای راهبههای زن ممنوع بود، در حالی که خادمان و کشیشهای مرد اجازه استفاده از این فضا را برای برگزاری جشنها و آیینهای مذهبی کاتولیک داشتند. مثالهای ذکرشده نشان میدهند که معماری نهتنها با تفکیک جنسیتی در ایجاد تمایز بین زن و مرد تاثیرگذار است، بلکه میتواند از طریق سازماندهی خاص فضایی در جهت بازتولید و تثبیت هویت جنسیتی و نقشهای اجتماعی مرتبط با افراد یا گروههای مختلف مورد استفاده قرار گیرد. هلن هیلز در این خصوص معتقد است: “فضا، به عنوان جنبهای اساسی از فرهنگ مادی، از آن رو دارای اهمیت است که در تعریف جنسیت نقشی اساسی ایفا میکند. فضا تعیین میکند چگونه زنان و مردان با یکدیگر همراه یا از یکدیگر جدا گردند. فضا تعریفی از تقسیمبندی جنسی نیروی کار زن و مرد ارائه میکند. سازماندهی فضایی، مفاهیم جدیدی را در مورد جنسیت و پیکر انسان تولید، بازتولید و ارائه میکند. فضا رفتار آدمی را تعیین میکند و بر آن تأثیر میگذارد همانگونه که سازماندهی فضایی نیز در ارتباط با رفتار و توسط آن تولید میشود.”
ویلا مایرا
مثال دیگری به روشن شدن بیشتر موضوع یاری خواهد رساند. از آلوار آلتو معمار فنلاندی، معمولا به عنوان هنرمندی طبیعتگرا با گرایشهای انسانی یاد میشود. اما با خوانش دقیقتر یکی از پروژههای او میتوانیم ویژگیهای برجسته اجتماعی و جنسیتی را در کار او شناسایی کنیم. مهمترین اثر در میان خانههای مسکونی آلتو، ویلا مایرِا (Villa Mairea) است که در سال 1939 برای زوجی به نامهای مایره و هَری گولیشسِن در نورمارکوژ ساخته شده است. بر مبنای دیدگاه سنتی، اتاق غذاخوری همواره از جایگاه بالاتري در میان سایر فضاهای هر خانه برخوردار است، چراکه در این اتاق اعضای خانواده برای صرفِ غذا دور یک میز جمع میشوند و این امر بهصورت نمادین بر پیوستگی اعضای خانواده با یکدیگر دلالت دارد. در ویلا مایرِا سالن غذاخوری بر مبنای قراردادهای همیشگی، تنها فضای محصور راستگوشه در طبقه همکف و همچنین پراهمیتترین نقطه استراتژیک در بطن خانه است. در واقع، در این فضا است که ترتیب و موقعیت نشستن اعضای خانواده به دور میز غذاخوری، انعکاسدهنده گونهای سلسله مراتب اجتماعی و ترویجدهنده دیدگاه سنتی در مورد نقش و جایگاه جنسیتها در خانواده است: موقعیت نشستن مردِ خانه در جانب انتهایی میز غذاخوری بهگونهای است که هم بهصورت نمادین و هم بهصورت عملکردی بر جایگاه ویژه او در کنترل کلیه فضاهای عمومی طبقه همکفِ خانه تأکید میکند. مرد میتواند از محل ثابت نشستنش به دور میز و از میان دیوار نیمهبلند آشپزخانه در سمت چپ، محدوده ورودی خانه را زیر نظر بگیرد. با نگاه به جانب راست نیز او قادر است از طریق پنجره کناری، بر فراز حیاط و کلیه اتاقهای خواب نظارت داشته باشد. شومینه پشت سر او و همچنین در ورودی به حیاط، میتوانند از منظری نمادین بهعنوان نشانههایی از قدرت و آزادی مرد خانه تفسیر شوند. صندلي زن خانه دور میز، دقیقا در مقابل مرد و در جانب دیگر میز، پشت به در ورودی است. کلاوس هِردِگ (Klaus Herdeg) معتقد است که زن بهخاطر وجود شومینه نامتقارن روبهرو، تنها قادر به دیدن نیمی از چهره همسرش است در حالی که به راحتی میتواند از طریق پنچره کناری، سونا، استخر، باغچههای داخل حیاط و درختان کاج را به عنوان عناصری طبیعی و سنتی تماشا کند. این موارد را البته مرد، تنها بهصورت مجازی و از طریق انعکاس تصاویر روی پنجرههای اتاق خواب میبیند. درِ مجاور زن، فقط به آشپزخانه راه دارد، آشپزخانه منفردی که محدوده فعالیت مستخدمین خانه است. این بخش از خانه که تنها برای پختوپز و تأمین مایحتاج عمومی اعضای خانواده است، تحت کنترل و نظارت مردِ خانه قرار ندارد ولی موقعیت قرارگیری آن بر حسب محل استقرار میز غذاخوری است. آرایش فضایی اتاق غذاخوری و ارتباطی که با نحوه نشستن اعضای خانواده به دور میز دارد، چیدمان هوشمندانهای است که به شیوهای ماهرانه، بر جایگاه جنسیتی متمایز افراد تأکید دارد. بدینترتیب، فضاهای این خانه فنلاندی همانگونه که به دو دسته خصوصی و عمومی قابل تقسیم هستند، میتوانند به دو گروه فضاهای “مردانه” یا “زنانه” نیز تقسیم شوند. شکلگیری هویت جنسیتی افراد تنها به ساختارهای فضایی محدود نمیشود. در این مثال خاص محورهای دید و نگاه نظارهگر مرد و زن خانه نیز در تثبیت نقشهای جنسیتی افراد تاثیرگذارند.
ارزشهای مذکر در معماری مدرن
برونو زِوی اعتقاد دارد معمار نباید با دستِ کم گرفتن عنصر فضا، فضامندی را قربانی تزئین در معماری کند، چراکه هیچ اثری بدون داشتن فضای داخلی نمیتواند در زمره آثار معماری گنجانده شود. به عقیده بسیاری از نظریهپردازان، تأکید بر درونمایه فضایی در معماری مدرن، ارزشی مذکر است. یکی از مشخصه های سبک مدرن، نفی تزئینات در ساختمان و جانبداری از خلوص مصالح و سازه در جهت دستیابی به بیانی واقعی، عینی و بیزمان بود. حتی لوکوربوزیه نیز به شباهتهای بین معماری مدرن و پوشاک مردانه در عصر معاصر اشاره کرده است. لوکوربوزیه با پوشیدن کت وشلوار حاضر آماده و زدن عینک قابمشکی به چشم که از زمره عادتهای روزمره او بودهاند سر و وضع ظاهریش را به عنوان محصولی از جریان تولید انبوه کالا در عصر صنعتی معرفی کرد. لوکوربوزیه تأکید داشت نخستین حوزهای که در آن از کاربرد تزئینات به نفع خلق ترکیبی ساده ولی کارا صرفنظر شده، فرآیند تولید پوشاک مردانه است. از نظر او یک دیوار سفیدِ تمیزِ بدون تزئین با پیراهن سفید مردانه قابل مقایسه است. از دیدگاه سنتی چنین کیفیتهایی معمولا بهصورت مردانه ارزشگذاری و نقاط متقابل آنها زنانه تلقی میشوند.
اطلاعات معماری نویفرت
جالب است بدانیم دستاورد کارِ نویفرت تنها محدود به استخراج ارتفاع پلهها و محاسبه عرض حمام از روی تناسبات پیکر انسانی نمیشد، بلکه او در کتابش تصویری امروزی از یک خانواده آرمانی و نقشهای جنسیتی منتسب به هر یک را ترویج میکرد. در کتاب نویفرت، تمامی فضاهایی که با کارهای خانهداری در ارتباطند تصویر زنان و در کلیه فضاهای کاری و آموزشی تصویر مردان مورد استفاده قرار گرفته است. فارغ از این تقسیمِ کاری، تصاویر موجود در کتاب هم به گویاترین شکلی زنان را در جایگاه فرودست نشان میدهند. بر اساس این بیان ترسیمی زن برای پخت و پز، بچهداری و خانهداری مناسب تشخیص داده شده بود، تصاویری که برای نخستین بار در دهه 1980 میلادی از متن کتاب نویفرت کنار گذاشته شدند. با در نظر گرفتن این نکته که کتاب اطلاعات معماری نویفرت چاپ شده به سال 1936 در فواصل مختلف زمانی بارها تجدید چاپ شده و در عرصه جهانی به عنوان کتاب راهنمای معماران به رسمیت شناخته شده است، در مییابیم که تأثیرگذاری تفکر نویفرت درباره اندازهها و تناسبات آرمانی پیکر انسانی در ارتباط با معماری بر اساس ارزشهای مردانه تا چه حد گسترده و فراگیر بوده و توانسته هویت جنسیتی خانواده آرمانی مورد نظر او را در چارچوب گفتمان مسلط معماری مدرن بازتولید نماید.
مثالهای یادشده مقدمتا نشان میدهند که هنجارهای اجتماعی میتوانند به راحتی در معماری انعکاس پیدا کنند و معماری هم میتواند نقش بارزی در شکلدهی به مفاهیم و ارزشهای اجتماعی بر عهده بگیرد. همواره از معماری برای تقویت تفاوتهای اجتماعی یا شکل دادن به هویت افراد استفاده شده است. با این حال، تأثیر واقعی سیاستگذاریهای معمارانه به شرایط اجتماعی و فرهنگی جوامع بستگی دارد و معماری نمیتواند بدون توجه به این شرایط در زمینه تعریف نقشهای اجتماعی افراد تاثیرگذار باشد. به همین خاطر قادر به استخراج یک قاعده کلی درباره چگونگی شکلگیری هویت افراد یا نقشهای جنسیتی آنها توسط معماری نخواهیم بود، ولی میتوانیم به دو الگوی متفاوت که از متداولترین و تأثیرگذارترین شیوه های سازنده جنسیت و اعمال نظارت اجتماعی در معماری است، اشاره کنیم: نخست تفکیک فضایی افراد و گروهها از یکدیگر است که در نتیجه آن برقراری ارتباط یا انجام فعالیتهای مشترک با دشواری انجام پذیرفته یا بهکلی متوقف میشود. اعمال نظارت هم شیوه دومی است که غالبا بهصورت دیداری صورت میگیرد و روابط قدرت بین افراد یا گروهها را دستخوش تغییر میکند. معماری میتواند با بهکارگیری چنین راهبردهایی به خلق فضاهایی دست بزند که تفاوتهای اجتماعی را خواه در بین زنان و مردان و خواه در میان نژادها، طبقه ها، گروههای سنی مختلف و... تثبیت میکند. به علاوه سنت دیرپای دیگری، معماری را به مانند جامه آدمی نوعی پوشش برای او میداند تا از این مسیر جایگاه اجتماعی افراد و وظایف محوله به هر کدام از جنسیتها را بازتعریف کند. برخی از رویکردهای معطوف به ایجاد تمایز بین جنسیتها و فضاهای خاص جنسیتی در بسیاری از شاهکارهای معماری مدرن تجلی پیدا کردند که چنین گرایشی نه فقط در آثار میس فندرروهه بلکه نزد معماران دیگری همچون آدولف لوس، آلوار آلتو یا لوکوربوزیه نیز مشاهده شده است.
برای مشاهده و دانلود مقاله های این همایش به این لینک مراجعه فرمایید.