آن چیزی که انسانهای مدرن را از دیگر انساننماها جدا میکند، توانایی خلق دنیای ساختگی و استفاده از جهان ساختگی برای ایجاد انگیزه برای کار مشترک است. برای مثال یووال حراری در کتاب خود انسانهای مدرنمیگوید:"اگر یک انسان و یک شامپانزه را در یک جزیره تنها رها کنید، شانس بقای شامپانزه به مراتب بیشتر است. به رغم اشتراک ژنتیک ۹۶ درصدی با شامپانزه، آنها قدرت ایجاد خلق دنیای ساختگی ندارند. حالا اگر یک هزار انسان و یک هزار شامپانزه در یک جزیره باشند، آن وقت دیگر قدرت برتر برای بقا، انسان امروزی است."
به این معنا که انسانها پس از انقلاب ارتباطی و زبانی - کاگنتیو رولوشن - به نوعی از زبان رسیده اند که دیگر جانداران آن را ندارند و آن توانایی خلق دنیاهای ساختگی و غیرواقعی است. تمامی ادیان، مکاتب سیاسی، نظامهای ایدئولوژیک، نظامهای برابری و حقوق بشری همه از همین ساختار پیروی میکنند. یعنی جهان و دنیایی که هیچ چیز آن واقعیت ندارد و برای این که گروهی را دور هم جمع کرده و یا به اهداف مشترک برساند، داستانی بر ان جاری است که به آن قدرت واقعی میدهد.
تجربه تاریخی نشان میدهد هرقدر زبان واقعی در کنار زبان تخیلی وزن داشته باشد، تاثیرات مثبت آن بر هر جامعهای بیشتر است. داشتن درک مشترک از این که تغییرات جوی و گرمایش زمین در حال آسیب زدن به اقتصاد است، در کنار داشتن دنیای خیالی حقوق بشر خوب است. مشکل جایی است که در چند قرن گذشته، قدرت زبانی جهان غیرواقعی از زبان جهان واقعی به شدت بیشتر شده است. در حدی که انسان در چتر جهان داستانی گرفتار شده و حتی حاضر به قبول واقعیت نیست.
زبان تخیل و داستان، قدرتی بسیار بزرگتر از تمامی نیروهای اجتماعی در تاریخ بشر دارد و این قدرت را هنوز حفظ کرده است. امکان ریشهکردن آن هم نیست، یا دستکم شاید صلاح نیست ولی باید سطحش را کنترل کرد. کنترل کردن این سطح، کمک بزرگی به زندگی بشر در تمامی ابعاد می کند.
وقتی تفاوت تخیل و واقعیت برای کسی از بین برود، به عنوان فرد او را در مقابل عارضههای روحی و روانی آسیبپذیر میدانند. حال اگر جامعه یا گروهی دچار این مساله شود، جامعه هم به همان نسبت به شدت آسیبپذیر میشود. یک مثال این رویکرد را می توان در مورد تفکری موسوم به مثبت اندیشی مشاهده کرد، توهمی که به همه میگوید مثبت فکر کنید تا همه چیز خوب بشود. حال انکه همه می دانند زندگی و برنامهای که در کنار آن فهرستی از واقعیتها نباشد، به شدت آسیبپذیر است و احتمال بروز خسارت در آن بالا میرود و وقتی مشکلی ایجاد شد، درصد خسارتها به مراتب شدیدتر و بدتر است.