من پاویون مه طراحی شده توسط دیلرْ اسکوفیدیو برای اکسپو.02 ی سوییس را دوست دارم چرا که:
ـ طرح به شدت تمام اموزه های کلاسیک و عرفی معماری را به چالش می کشد و تا انجا پیش می رود که می توان در برخی تفاسیر ان را در قالب معماری علیه معماری تفسیر نمود.
ـ طرح از معدود اثار ساخته شده معماری است که همزمان ضد برنامه است، ضد کارکرد است، ضد معناست، ضد هدف است و ضد فرم و دقیقا به همین دلیل است که در نظریه معماری معاصر به یک آیکون تبدیل شده است؛ آیکون ضدِ معماری.
ـ طرح اصلی ترین کارکرد یک نمایشگاه که همانا دیدن و دیده شدن است را به کنار می زند و کنش دیدن را به امر محال تبدیل می کند، پاویون مه اسب تروای اکسپو.02 ی سوییس است.
ـ طرح توانسته در قامت یک کنش فاخر برامده از تعامل اینستالیشن و معماری قد علم کند و در عین حال به بارزه های هر دو حوزه وفادار بماند.
ـ طرح تبلور کامل و تمام قد و بی عیبِ باور الیزابت دیلر است به این گزاره که "معماری ماشین تولید جلوه های ویژه است." از این منظر پاویون مه تجسد هم تابی موفق نظریه و کنش معماری است.
ـ طرح، معماری را به یک بازی سرخوشانه با معماری تقلیل داده است و با علم به اینکه اثر ماندگار نخواهد بود و پس از پایان اکسپو جمع اوری خواهد شد گسل های مدفون در تمام شئون معماری را فعال نموده.
ـ طرح انسان هایی که دم به تله اش داده اند و گول خورده اند را، به بازیگرانی تبدیل می کند که نمی دانند در چه نمایشی ایفای نقش می کنند و در عین حال نمی دانند در حال ایفای چه نقشی هستند، از این نظر طرح مخاطبش را به تمسخر می گیرد و بعضا از ان ها اشباحی می سازد حیران، درست شبیه به غالب ادم های شبح زده سرگردان در فضاهای مه زده نقاشان امپرسیونیستی.
ـ طرح که عملا هیچ تعلق خاطری به ادراک ذهنی conception ندارد، امکان حدوث ادراک حسی perception را هم به شدت مخدوش کرده است و حد مفاهمه communication را نیز به صفر تقلیل داده است، بر این قرار می توان طرح را ضد معنا نیز خواند.
ـ طرح تدقیق کامل گزاره بنا به مثابه اتمسفر است.
ـ طرح عملا برامدی از ضرباهنگ فضایی است اما تعامل محیطی اش مخل رفتار مقبول مد نظر محیط است.
ـ طرح توانسته رابطه ای دیالکتیکی بین مرز و قلمرو را فعلیت ببخشد، پاویون فاقد مرز به مثابه یک تعبیر و تعریف متقن است اما واجد قلمرو است به مثابه حوزه تاثیر و شمول.
ـ طرح از اب به مثابه ماده اولیه ساخت خود استفاده کرده است اما این عنصر اولیه عمیقا علیه بستر خود به کار رفته است، یعنی طراحان توانسته اند ایده ماده علیه بافت یا ماده به مثابه نویزی محیطی را محقق سازند و رابطه با محیط را نیز تا سرحد امکان لغو کنند.
ـ طرح از اب تابوتی می سازد، بازدیدکنندگان در یکی از شفاف ترین عناصر مادی تا سرحد کوری پیش می روند، گویی طراحان می خواهند به وضعیت استثنای جورجیو آگامبن جامه عمل بپوشند.
ـ طرح به بازی موش و گربه رادیکالیسم و معماری پایان داده است، به گمان من می توان طرح را تحت شمول رادیکالیسم اخلاقی صورت بندی نمود، طراحان توانسته اند لایه های متنوعی از نیت های معماری رادیکال نضج گرفته پس از بحران مدرنیته را وجه عینی بخشند، اما به موازات از نسخه آرایی اخلاقی برای جامعه به واسطه معماری فاصله گرفته اند و این بارزه می تواند وجه اخلاقی رادیکالیسم ممزوج با معماری شان را تغلظ کند.
ـ طرح شخصیت حرفه ای الیزابت دیلر را در گفتمان، جامعه و رسانه های معماری تثبیت کرد و دفتر معماری دیلرْ اسکوفیدیو+ رنفرو را در مسیری قرار داد که تاکنون از ان بازنگشته اند.