تلاش من در کتاب معماری مسلح ـ بی گناهی ناممکن بر تحلیل معماری استعماری اسرائیل موکد است، معماری ای که در قالب روندهای جهانی مرسوم معماری و شهرسازی نهادینه شده است، قالبی که معماری و طراحی معماری را به مثابه ابزاری برای برجسته و به موازات واژگون سازی انقیادهای فضایی متحمل بر زندگی فلسطینی ها در کرانه غربی در نظر می اورد.
معماری هیچگاه بی گناه نبوده است، چه در قامت یک سلاح نظامی در نظر اید و چه زمانی که این بعد تسلیحاتی اش را پنهان کند، چرا که معماری ذاتا و اساسا خشن است، مثال عینی ان تبدیل خطوط است به دیوار.
خطوطی که ما معماران ترسیم می کنیم نمی توانند بی گناه و بی طرف باشند، در تمام ان ها قدرت مقیدسازی بدن ها نهفته است. انچه ما می توانیم انجام دهیم فرار از این مقیدسازی است تا سرحدات امکان، فرار از بند کنترل برین و استعلایی است که می تواند ذاتی معماری باشد، که این منش عملا فعلاسازی پتانسیل ازادسازی، دربراوردن و از ان خودسازی فضاست، منشی که پایه ایست برای هر نوع کنش سیاسی اگاهانه.