ادواردو كاداوال و همسرش كلارا سولا مورالس بعد از اتمام تحصيلاتشان از دانشگاه طراحي هاروارد در سال ٢٠٠٣ ، براي شروع كار حرفه اي نقل مكان كردند. زمانیکه در سال ٢٠٠٥ وی به بارسلون رفت همچنان دفتر خود را در مكزيك داشت. اين استوديو عنوان لابراتوار تحقيق و توسعه دارد كه اساس اصلي روند طراحي هاي اين شركت است.
اين شركت اظهار دارد كه هدف آنها " خلق طراحي راه حل هاي هوشمندانه" در تمامي مقياس ها: پروژه هاي بزرگ ،ساختمانهاي كوچك ، عناصر شهري و شهرسازی کلان مي باشد. در اين مصاحبه كاداوال در مورد عشق به معماري، وظیفه اش بعنوان استاد دانشگاه و نظراتش درباره انچه كه يك شهر ايده ال را مي سازد ، صحبت مي كند.
چه زماني شما تصميم گرفتيد كه يك معمار شويد؟
بچه که بودم. وقتي هشت سالم بود تصميم گرفتيم كه براي خودمان خانه بسازيم و من آن موقع اولین بار پلان ديدم. مطمئنا خانه ای كه من تجسم كردم خيلي متفاوت از آنچه كه معمارمان طراحي كرد، بود. اما از آن زمان بود از علاقه خودم به معماری آگاه شدم و تصمیم گرفتم که وقتي بزرگ شدم يك معمار شوم، وقتي درس معماری ميخواندم واقعا عاشقش بودم و حالا هم كه يك معمارم، عاشق كاري هستم كه انجام ميدهم. اگر معمار نميشدم شايد دوست داشتم رياضيدان شوم. درواقع من به تحصيل در آن بعنوان شغل دوم هم فكر می کردم. البته آنچه كه من از رياضی، دوست داشتم محاسبات ریاضیاتی نبود بلکه "فكر كردن" در ریاضی بود.
شما در طراحي هاي معماري اتان چه فلسفه ای را دنبال مي كنيد؟
من به ساده كردن و سادگی در معماري معتقدم. بيشتر علاقمندم به چگونگي پالیش کردن عناصر ، چگونگي حذف لايه ها و بدست آوردن قدرت در سادگی. معماري"شلوغ و پرسروصدا" را دوست ندارم این چنين معماري كمتر مرا جذب ميكند؛ من بیشتر راغب به این كه چه كار ميتوان با "سكوت" كرد هستم.
در حال حاضر شما بيشتر كدام معمار يا طراح را تحسين مي كنيد؟
من هميشه گفته ام كه معماري پرتغالي را دوست دارم. شايد دو نمونه ی شاخص و قوي از كارهاي آلوارو سيزا پرتغال و پائلو مندس داروكا برزيلي باشد. معماري اين دو به شدت قوي هستند و زبان كنستراكتيو ساده اي دارند. معماري بخش عظيمي از صنعت ساخت است كه ميليون ها نفر در اين فيلد مشغول به كار هستند.
امروزه با آنکه سيستم اروپايي در ركود است ، اما ساختن چند خانه براي نجات مردم افريقا باب شده است. خيلي خوب ، اما كاري كه شما بايد انجام بديد اشتغال زايي براي اين افراد است. در اينجاست كه صنعت ساخت كارامد مي شود. چنين فكري احمقانه است كه فقط جامعه معماران کارهاي انسانگرايانه انجام مي دهد.در عين حال كه ما بايد آگاهي هايمان را افزايش دهيم و به دنبال پروژه هايي باشيم كه موردپسندمان است اما موقعيت و شرايط جوی هم كارافرينی خواهند كرد.
بطور مثال من تاكنون پروژه دولتي و عمومي در مكزيك نداشتم چون سيستم رقابتی دارد. اين مشكل دموكراسيک و دسترسي در بدست آوردن موقعيت شغلي است كه دولت ايجاد كرده است. وقتي كارها در شفافيت ارايه گردد آنموقع است كه ما ميتوانيم كارهاي بيشتري در حيطه عمومي در مكزيك انجام دهيم.
آيا شما فكر مي كنيد که معماري شما ماهيت سادگي دارد؟
اين يك فاكتور ثابت است اما اينكه در معماري ما هست يا نه را، من نميتوانم قضاوت كنم. ايده من اين است كه آنچه ساده تر است قوي تر است. بعد از پنج سال به هرپروژه مدگرایی كه نگاه مي كنيد طراحي آن ديگر مطابق ميل نبوده وخارج از رده محسوب ميشود به همين دليل ما تلاش مي كنيم كه طبق مد طراحي نكنيم.
داشتن نمايشگاه سولو در كولگي دي آركيتكز دي كاتالونيا براي شما تا چه حد ارزشمند است؟
اين اولين باري بود كه يك معمار مكزيكي در اسپانيا نمايشگاه برگزار مي كرد. نمايشگاه شامل ٤٠ پروژه و ٦٠ مدل ويك ويديوي مستند بود. ايده كار، آموزشِ چگونگي مكانيزمِ شكل گيري پروژه در دفتر ما بود. اين نمايشگاه براي ما یک امتياز و افتخار محسوب مي شود.
آيا اين به معناي مسئوليت بيشتر براي پروژه هاي آتي شماست؟
نه بيشتر از آنچه هميشه دغدغه ما بوده. ما هميشه نسبت به گرفتن پروژه هايمان محتاط هستيم؛ ترجيح مي دهيم كه آهسته و خوب پيش بريم تا اينكه چندين پروژه را باهم انجام دهيم. شايد همين، علتِ به مشهور شدن كارهايي بوده كه طي اين ده سال انجام داده ايم.
بنظر شما تكنولوژي چگونه آموزش معماري را تغيير مي دهد؟
من خيلي با ابزارهاي ديجيتالي كار نميكنم بيشتر دانشجويانم هم دستي كار مي كنند. بنظر من كار كردن با ابزار ديجيتالي بسيار سخت است و من دوست ندارم كه زمانم را براي يادگيري آنها تلف كنم. دوست دارم به جاي يادگيري نرم افزار، به يادگيري معماري و شهرسازي بپردازم. مسلما بخش هايي از پروژه ها هستند كه با نرم افزار و برنامه هاي پارامتريك انجام مي شوند كه آن هم مربوط به خرپاهاي دكوراتيو مي باشد كه اصلا براي من مهم نيستند. آنچه من تدريس می كنم بسيار راحت تر است و دغدغه من برای دانشجویان، دادن تمرين هاي فكري است كه باعث ترقي اشان مي شود . من به آنها فكر كردن را آموزش مي دهم . حالا اگر كسي بخواهد، ميتواند آنرا با كامپيوتر انجام دهد!
شما در دانشگاه پلي تكنيك كاتالونيا(يو پي سي) شهرسازي و طراحي معماري درس مي دهيد. دوست داريد كه دانشجویان چه آموزشی ببینند؟
بارسلونا دانشكده قوي اي در بخش برنامه ريزي شهري و شهرسازي دارد. بخشی از اين شهر توسط اين دانشگاه طراحي و ساخته شده است، زيرا سطح آموزشي اين دانشكده بسيار بالا مي باشد و دانشجويان از قدرت خلاقيت و موثري در جهت طراحي ها استفاده مي كنند. من در جايگاه خود سعي مي كنم كه دانشجويان را به استفاده از نهايت توانشان براي تزریق كردن علاقه و افكارشان در طراحی، سوق دهم. من به استعداد اعتقاد ندارم بلکه به سيستم تلاش بسيار و يادگيري اعتقاد دارم.
اگر شما فرصت ساختن شهر ایده الی داشتید، آن را چگونه می ساختید؟
شايد مشابه بارسلونا می ساختم. شهر ايده ال فقط نبايد فضاي فيزيكي باشد بلكه فضاهاي اجتماعي است كه بايد مطابق با نياز اجتماعي ارتقا و بهبود یابد. مهم این است كه شهر، بعنوان مكانيزمي در جهتِ توازنِ كيفيت و ارتقاء سطح زندگي اهالي اش قرار گيرد. استانبول يكي از شهرهاي موردعلاقه من در جهان از جهت شلوغي و تنوع در فرهنگهایش است. مكان هايي خيلي منظم مثل زوريك خيلي نظر من را به خود جلب نميكنند. اما از نظر بستر شهري، شهرهاي ديگر از جمله مكزيك را هم دوست دارم.
آيا گاهي در لحظات و يا مواقعي تصميم مي گيريد كه در جايگاه يك معمار تصميم نگيريد؟
من آن لحظات را خيلي جدي نمي گيرم. معمار بودن خوب است اما خيلي مهم نيست. در اين حرفه آنچه براي من مهم است حل فضاهاست.