استیفن بیلی -ژورنالیست و منتقد انگلیسی- دانش آموخته مدرسه معماری دانشگاه لیورپول و دانشگاه منچستر است. مطلبی از او در آگوست 2015 در سایت spectator منتشر شده است: "architecture would be better off without Zaha Hadid". لینک مطلب و ترجمه آن (به نقل از صفحه فیسبوک علی غرقی) در پی می آید.
زها حدید استودیو اش را در 1980 تاسیس کرد، و طی 14 سال ابتدایی فعالیتش، بهشکل بیمعنایی، به این خاطر که نتوانسه بود حتی یک ساختمان بسازد، مشهور شد. این شهرت مرهون سر و صداهایی بود که طرفداران سینهچاکش به راه انداختهبودند؛ آنها در زاویههای انعطافناپذیر [طرحهایش] و بعدها در فرمهای آمیبیِ جانوردیسی [ساختمانهایش]، مبارزهای شجاعانه در رد سنتهای محافظهکارانه میدیدند.
طرح برندهاش برای مسابقهی "اپرای کاردیف" به محکمهی دعوایش تبدیل شد؛ او در آن کار توانستهبود، بهشکل نبوغآمیزی، توامان نظر چپیها و راستیها را علیه خود جلب کند؛ گروه اول طرح را به تخبهگرایی متهم کردند، گروه دوم آن را بهشدت ظالمانه میدیدند. بعد از سالها تقلا و مانور رسانهای هم، سرانجام [کارفرما] پروندهی این کار در 1995 بست. خانم حدید تبدیل به نماد مظلومیت دربرابر برخوردهای سلیقهای و تبعیضها علیه زنان شد.
اولین ساختمان واقعی زها حدید در 1995 پدیدار شد. یک ایستگاه کوچک آتشنشانی داخل یک کارخانهی سوئیسی-آلمانی تولید مبلمان. از زوایای بتنیِ جیغ و فضای داخلی از هم گسیختهی این بنا با مهارت عکاسی کردند و نشریات هم بیچون و چرا آنها را انتشار دادند، هرچند که به مذاق خودِ آتشنشانان چندان خوش نیامد. کاربری ساختمان را تغییر دادند و الآن یک گالری است.
زها حدید انگار که از این ماجرا کینه به دل گرفتهباشد، خرامان خرامان دوره افتاد دور دنیا و خود را در طراحی برای "پرادا" و "ایسی میاکی" غرق کرد. حالا او تبدیل به قهرمان معماریای شد که بیشتر معطوف به "نظرات شخصی" بود تا منفعت عمومی. در ولفسبرگ یک نمایشگاه علوم، و در لایپزیگ ساختمانی برای کارخانهی بی.ام.دبلیو ساخت. برای برندِ چَنلِ "کارل لگرفلد" یک نمایشگاه پاپ-آپ ساخت که شبیه یک کیفدستیای بود که از لحاف درست شدهباشد.
منتقدین زیرلب میگفتند که کارهایش هیچ ارتباطی به زمینه و جایی که در آن ساخته میشوند، ندارد. میگفتند او ترجیح میدهد پتانسیلهای زیبای زمین را نابود کند؛ اصلاً وظیفهای برای پاسخگویی به نیازهای کارفرما برای خود قائل نیست، و همهچیز را به خدمت میگیرد تا فقط اسم خودش را بهعنوان یک "معمار جهانی" توی بوق کند. فرمهای شگفتانگیزی طراحی میکرد که چشمها را خیره میکرد، اما عمدتاً بهسختی میشد ساختشان، و تقریباً همیشه آنقدر نسبت به امکانات فنی ساختمانسازی بیتفاوت بود که هزینهی اجرای ساختمانهایش سربهفلک میکشید. در سال 2012، یکی از مسئولینْ طرحش را برای مرکز ورزشهای آبی المپیک لندن، "یک شوخی" خواند. به دلیل مشابه (هزینهی تمامشدهی دوبرابر سقف تعیینشده)، شینزو آبه، نخستوزیر کلافهشدهی ژاپن، طرح استادیوم المپیک 2020 را همین اواخر در سطل زباله انداخت.
فرم استادیوم توکیو شبیه به یک کلاه غولآسای دوچرخهسواری است که از اکرلیک ساخته شدهباشد. اما چرا!؟ دو تن از مفاخر و پیشکسوتان معماری ژاپن، آراتا ایسوزاکی و فومیهیکو ماکی، فحش و لعنت نثار این طرح کردند. آنها گفتند که طرح هیولاییشکل و اسرافکارانه است؛ نه تنها احترامی برای مکان پروژه قائل نیست، که حتی آن را اصلا به حساب نمیآورد. این موضوع، البته و بهطور حتم، مدنظر خانم حدید بــودهاست. معماران بینالمللیای چون ایشان نمیخواهند به کارفرما یا سایتشان احترام بگذراند. آنها فقط به شخص خودشان احترام میگذارند.
حال بنا به تجربه، خانم حدید بیشتر ترجیح میدهد مکان پروژههاش حیاط خلوت دیکتاتورها و حاکمان باشد. آخرین معماریهای او همیشه مورد تائید رسانههای گوشبهفرمان معماری و دیزاین قرار گرفتهاند، و بدینترتیب از طریق دیزاین مسببات رهایی مردمان را از زیر یوق رژیمهای سرکوبگر فراهم کردهاست! او پروژههای تکمیلشده یا در دست اجرای زیادی در لیبی، عراق، روسیه، قطر، چین و آذربایجان دارد.
پروژهاش برای قطر، که در جریان رسواییهای اخیر فیفا هم کمی لکهدار شد، جالب توجه است: از آسمان که نگاه میکنیم، استادیوم جام جهانی 2022 زها حدید با آن گشودگیهای بادامی و انحناهای لَبی، شکل یک فرج غولپیکر است. جل الخالق! یک نفر این قضیه را به خانم حدید گوشزد کرد و ایشان در پاسخ گفت که اگر هرچیزی که سوراخ دارد را به شکل واژن میبینید، مشکل از خودتان است.
زها حدید، چیزهای زیادی به زبان شکلی معماری جهان اضافه کرده، اما به شعور آن هیچ نیفزوده است.