معماری بیانی است از هستی جوامع، مانند ظاهر انسان که بیان
کننده ی هستی مشخص و فردی او است. با این حال این مقایسه فراتر از یک
صورت بندی باید ارجاع داده شود. در عمل، تنها حالت و وجود ایده ال جامعه که به
وسیله ی قدرت حاکمه نظم داده می شود و یا ممنوع میگردد، وجود خود را به وسیله ترکیب
بندی معمارانه بیان میکند. به معنای دقیق کلمه، بناهای عظیم تاریخی همچون سد و خندقی بین المانهای
لرزان معماری قد علم کرده و فاصله ایجاد می کنند. به صورت فرم کلیسا های جامع و قصرها است
که حکومت به وسیله آن صحبت میکند. همچنین واضح است که این بناهای تاریخی الهام بخش رفتارهای اجتماعی پذیرفته
شده و مجسم کننده ی تهدیدهای حقیقی در طول تاریخ نیز است.
هر چند به نظر میرسد که
انسان، از تقلید صرف تا بنای عمارتهای باشکوه معمارانه، تنها حد میانی در
روند شکلگیری معماری را به نمایش میگذارد اما در واقع نظم بشری از ابتدا، با
نظم معمارانه گره خورده است. و معماری هیچ چیز نیست مگر ارتقأ این نظم.
آنگونه که اگر به معماری حمله کنیم به نوعی انسان را مورد عتاب قرار
داده ایم. تمام فعالیتهای این جهانی، بدون شک ، بدیعترین آنها در نظم فکری، هم
اکنون تمایل دارد که ناکافی بودن غلبه و برتری انسان را محکوم کنند. در نتیجه عجیب
ترین تفکر اینگونه به نظر میرسد که، زمانی که سوال در باب ایجاد معماری ارزنده
در حد ارزندگی انسان مطرح می شود، چگونه راه خود را به سمت ایجاد معماریهای غول پیکر
باز میکند؟ آنچنان که ،انگاری، هیچ
مفری برای پشت سر گذاشتن معماری قرون وسطای وجود نداشته است.