حضور و کاربرد الگوریتمها در جهان معاصر بسیار فراگیر است؛ چنانکه با
یاری از تعبیر نویسنده و محقق ارتباطات، تد استریفاس، بشر امروز در فرهنگی الگوریتمی زندگی میکند. در جهان حاضر الگوریتمهای جستجوی گوگل نحوۀ دسترسی به اطلاعات
را تعیین میکند، خبرخوان فیسبوک فرآیند اجتماعیشدن را شکل میبخشد و فیلترینگ
مشارکتیِ نتفلیکس یا آمازون در انتخاب محصولات و رسانهها مؤثر است. امروزه رسانههای
خبری ما را پیاپی در برابر اخباری از این دست قرار میدهند که “گوگل تغییر الگوریتم
خود را اعلام کرد”؛ در سمینارهای پژوهشی از جمله TED میشنویم که “جهان با الگوریتمها
به پیش رانده میشود”؛ گروهی از محققان در خصوص “حکمرانی الگوریتمها
بر جهان” هشدار میدهند و برخی حتی از “ده الگوریتمی که بر
جهان حاکم هستند” سخن میگویند.
میتوان اهمیت این شرایط را به سادگی آزمود. نوبت دیگری که فردی در
خصوص الگوریتمها سخن میگوید، اصطلاح الگوریتم را با واژه “خدا” جایگزین سازید و تغییر
در معنا و کاربرد آن را بررسی کنید. خواهید دید که فرهنگ الگوریتمی، نه پدیدهای
صرفاً مادی بلکه پدیدهای مرتبط با پرستش است که به بشر کامپیوتری امروز کمک میکند
تا در ذهن خویش خدایان را با امری دیگر جایگزین سازد؛ حتی اگر مدعای عمومی عصر
حاضر آن باشد که علم جدید بشر را در برابر دین نفوذناپذیر ساخته است.
البته این مساله بخشی از جریانی وسیعتر است. سنت و ایمان دینی با
انقلاب علمی به چالش کشیده شد و به طور مشخص خرافات از میان رفت؛ اما امروز آرمانهای
اصلی روشنگری همچون خرد و علم به اموری ضد خود بدل شدهاند. در حقیقت گسترش و
تحریف علم و تکنولوژی تا حدی است که به ظهور گونههای جدیدی از الهیات انجامیده
است.
البته پرستش الگوریتم تنها یکی از نمونههای معکوس ساختن الهیاتی
آرمانهای روشنگری است. به طور مثال، شمار زیادی از کتابهای غیرداستانی با زیادهروی
عنوان علمِ... را بر خود نهادهاند و از ماریجوانا گرفته تا خنده را در مقام موضوع
علمی مورد بررسی قرار میدهند. با این حال الگوریتمها در معبد تکنولوژیک معاصر
مرتبهای ویژه دارند، چراکه کامپیوترها به بتهای محبوب امروز تبدیل شدهاند.
در واقع تلاش ناکام و دروغین برای روشنگری در خصوص نقش الگوریتمها در
فرهنگ امروز گاه به پرستش تعصبآلود آنها منتهی میشود. لِو مانویچ، محقق رسانه،
در خصوص “الگوریتمهای زندگی
امروز” مینویسد:
نرمافزار به زبانی عام بدل شده است که مسیر ارتباطی ما با تصورات
خویش و جهان است. در حقیقت نقشی که الکتربسیته و موتور
احتراقی در ابتدای قرن بیستم ایفا نمودند، امروز بر عهده نرمافزارها است. من این
مساله را لایهای از تمدن امروز در نظر میگیرم که از خلال جوامع معاصر قابل
مشاهده است.
در این تلقی عمومی از فرهنگ الگوریتمی، نرمافزار امری بنیادین است که
ساختار اصلی جامعه معاصر را تشکیل میدهد. این رویکرد به مانند دیگر مواعظ و خطابهها،
در ابتدا متقاعدکننده به نظر میرسد؛ اما اگر به زمینه تاریخی مورد اشاره مانویچ و
مثالهایی چون موتور و الکتریسیته بنگریم خواهیم دید که این نمونهها ویژگیهای
دوران پیشین را صرفاً به صورت انتخابی توجیه میکنند. البته موتور و الکتریسیته
اهمیت بسیاری داشتند، اما آیا میتوان آنها استثنایی و برتر نامید؟
توجه به این نکته نشان میدهد که ما در برابر تاریخی دراز از توصیف
وضعیت فعلی بر اساس خروجی صنعت قرار داریم. چنین
توجیهاتی همواره در فضای آشنا و ملموس ما ریشه داشته و به همین دلیل متقاعدکننده
به نظر رسیدهاند؛ اما در حقیقت این تبیین بیشتر حالت استعاری دارد. نیکلاس کِر پیشرفت
کاربرد استعاره را در خصوص تکنولوژی معاصر در مقالۀ سال ۲۰۰۸ خود به کار گرفته و بعدتر در اثر پرفروشی تحت عنوان
shallows توسعه داده است. او مینویسد:
فرآیند سازگاری با تکنولوژیهای ذهنی جدید در استعارههای متغیری
نمایان میشود که برای توصیف خود به کار میگیریم. پس از تولید ساعت مکانیکی،
افراد رفتهرفته مغز خود را به مثابه گونهای ساعت نگریستند؛ اما امروز و در عصر نرم
افزار، بشر مغز خود را بیشتر به ابزارهای جدیدی شبیه مییابد که به مانند رایانهها
عمل میکنند.
نکته مورد نظر کِر آن است که میان جهان و استعارههای مورد استفاده
برای توصیف آن فاصله و شکافی وجود دارد. در حقیقت
نادرستی، ناکامل بودن یا دستکم سادگی این استعارهها زمانی روشن میشود که به صورت
پسنگرانه به آنها نگریسته شود.
به طور مثال ماشین را در نظر بگیرید. گرث مورگان در کتاب خود تحت
عنوان تصاویر سازمان شیوههای متفاوت توصیف استعاری کسبوکارها را مورد بررسی قرار
میدهد که استعاره ماشین یکی از آنها است؛ ایدهای که مبنای اصلی ظهور تیلوریسم را
فراهم آورده است.