از بالا که نگاهی کنی قطعه زمین تَک و سرسبزی را میبینی که با مرزهای
سرراست و لبههای تیزش به یک تمبر پستی سبز بر روی یک پاکت بزرگ قهوهای رنگ میماند.
در درون این قطعه زمین، دیوارهای از درختانْ یک مِلک باشکوه، چند جریب از مراتع
زمرد رنگ، یک جاده اختصاصی هموار و مدور و مجموعهای گسترده از فوارههای رقصان و
مرمرین را از نظر پنهان میدارد. بیرون از این مستطیل، یک دایرۀ سنگپوش از آبرفت
برنزی رنگ کشیده شده است که بدون گیاه و آب است و به طول نیم کیلومتر تا دیگر
قطعات مشابه، یکی پس از دیگری ادامه دارد. به فاصلۀ هشت کلیومتر از مرکز شهر،
ساکنان منطقه در قالب گروههایی نزدیکتر به هم جمع شدهاند، اما بر سر حس دلنشین
ناشی از مستغلات دور از شهر که مملو از درختان نخل، آبنماها و مراتع سبز شگفتانگیز
هستند، با یکدیگر چشم و همچشمی میکنند.
در مرکز شهر، راستهای نورانی از عشرتکدهها، رستورانها و مغازههای
لوکس وجود دارد، همراه با اتاقهای راحتی که گردشگران حاضر در خیابانهای آفتابسوخته
را به درون خود میخواند. فوارهها و استخرهای خیرهکننده حسی از آب فراوان را
منتقل میکنند، تو گویی که این راستهها با بارش عادی آب باران خیس شدهاند. آدمی با
نگاهکردن نمیتواند بگوید که این شهر، یعنی لاس وگاس، به طور طبیعی شاهد بارش
کمتر از یازده سانتیمتر باران در طول سال است، آن هم در اقلیمی که دمای تابستانیاش
غالباً بالغ بر ۳۲ درجه سلسیوس (۹۰ درجه فارنهایت) میشود. ساختن یک واحه در استراحتگاهی بیابانی نیازمند مهارتِدستی
بیشتر از مهارت دست یک قمارباز حرفهای است که در کازینو بازی میکند. با این حال،
لاس وگاس، همانند دیگر سکونتگاههای کمباران، به طور معمول آب را از زیر زمین یا
منابع دوردست، تنها به همین منظور با تلمبه منتقل میکند؛ در این مورد رودخانه
کلرادو که به دریاچه مید ختم میشود، منبع آبی را به فاصله پنجاه کلیومتر از منطقه
فراهم کرده است.
در طول هزارهها، کمک به سرسبزکردن واحههای واقعی بخشی از تجربه
انسان بوده است، تجربهای که در مناطقی اتفاق میافتاد که در آن، چشمههای ارزشمند
و سفرههای آب زیرزمینی تقریباً به سطح زمین میرسیدند. برای قرنها، واحهها نمایانگر
محل سکونت اجتماعات و مسیرهای تجاری بودهاند. در نسلهای اخیر، ما عادت به زیستن
در واحه را به درون محیط ساختمانی خود تسری دادهایم و آب را با تلمبه به درون
واحههای مصنوعی، مانند لاسوگاس، کشیدهایم تا آنچه را که طبیعت فراهم میکند
تکمیل کنیم. اما رانۀ انسانی ما برای تغییر دادن بیابانها و ساختن واحهها در
اطرافمان و در هرجایی که کمباران است، باعث شده است بحران شدیدی ایجاد شود،
بحرانی ناشی از سوءمدیریت آب و کمبود آن در سطح جهانی.
“بیابان” که منظرهای است محکوم به متروکشدن،
از واژه لاتین دیزرتوم گرفته
شده که به این معناست: “چیزی که عاطل و باطل، رها شده است”. در قاموس جغرافیدانان،
بیابان منطقهای است که کمتر از ۲۵ سانتیمتر بارندگی را در سال داراست. بزرگترین
بیابانهای جهان بیابانهای قطبی هستند که هر کدام نزدیک به چهارده میلیون متر
مربع از یخ، برف و توندرا را در قطب شمال و همین اندازه بستر سنگی را در قطب جنوب
دربرمیگیرند.
پس از آن بیابان صحرا با ۹ میلیون
متر مربع قرار دارد که از دشتهای شنی، ماسه و ریگ روان تشکیل شده و در ۱۳ کشور جهان گسترده شده و یک چهارم قاره آفریقا را دربرگرفته است. پس
از آن بیابان عربستان قرار دارد که دو و نیم میلیون متر مربع مساحت دارد و شش کشور
را دربرمیگیرد. معادل یک پنجم از اراضی قارهها اغلب به سبب دمای بسیار بالا و نبود
آب قابل سکونت نیستند، بیابانها همچنین مکانهایی هستند که در آنها واحههای
طبیعی را بر روی کره زمین میتوان یافت، واحههایی که بخشی از جذابترین سازههای
خاکی و آبی را تشکیل میدهند.
مناطق مرطوب و حاصلخیزِ واحهها از یک برکۀ مرکزی حاصل از آبِ جاری تشکیل
میشوند که خود این برکه، با حلقهای از درختچهها و درختان وابسته به آب، به ویژه
نخلها، محصور شده است. این حلقه نیز بهنوبۀ خود، در حصار منطقهای قرار دارد که
تا دشتهای بیابانی امتداد مییابد. بر خلاف گسترۀ وسیع بیابانهای جهان، اکوسیستم
واحه نسبتاً ناچیز، نادر و ارزشمند است و مساحت بزرگترین آنها به چند ده یا چند
صد کلیومتر مربع میرسد و نه چند میلیون کیلومتر.
واحهها به طور مداوم نقش مهمی در بقا و تکامل انسان ایفا کردهاند.
نخستین انسانها در پیرامون آبهای سطحی به زندگی و شکار میپرداختند که محدودۀ آنها
تا چشمهها و برکههای پایدار تغییر میکرد؛ این آبها جانوران وحشی را نیز به خود
جذب میکردند و منابع گیاهیِ غذایی را نیز آبدهی میکردند. دیرینشناسانی
که نخستین شواهد مربوط به انسانها را در الدووای گرگه در تانزانیا، بررسی
میکنند دریافتند که نیاکان ما، هنگامی که دیگر آبهای آشامیدنی در طی دورههای
خشکسالی کمیاب میشد، احتمالاً به واحههای تکافتاده تشبث میجستند.
بنا بر فرضیه انسانشناسان، واحهها پلهایی را نیز میان مجموعههای
بزرگتر آب ایجاد میکردند که به انسانها اجازه میداد تا در درون آفریقا و
نهایتاً به بیرون از آن مهاجرت کنند. واحههای
طبیعی تعیینکنندۀ جریان مسیرهای تجاری و سکونتگاههای بیابانی بودند. از علائم
اطمینانبخش آب زیرزمینی که از طریق نخلستانها در صحرا هویدا میشدند گرفته تا
نخستین سکونتگاهها در طول رودهای بزرگ در فلات کلرادو در آمریکای شمالی، آب تعیینکننده
محل زندگانی اجتماعات و راههایی بود که از درون آنها میگذشت.
طولانیترین شبکه راههای تجاری شناختهشده، یعنی جاده ۷۴۰۰ کیلومتری ابریشم که از آفریقا، آسیا و اروپا میگذرد، مسیر خود را از
یک چاه آب به چاه دیگر میکشاند و به اجتماعاتی واحهای، مانند توپران در
چین و سمرقند در ازبکستان، وابسته بود. مسیر شترروِ درب العرب در میانۀ مصر و
سودان، راه کاروانرو مراکش که از نیجر تا بندر تانگی در مراکش امتداد
مییابد و کورهراههای بومی در بیابان مخاوی
در جنوب غرب آمریکا همگی راههایی بودند که به خوبی با واحهها به هم پیوند
مییافتند و در صورت نبود آنها گذر از این مناطق امکانناپذیر میشد.
در طول زمان، فرهنگها تجربه دیگران در مورد واحه را جذب کرده و آن را
در جهان ساختمانسازیشده بازآفرینی کردند. در رم باستان، ترماها (حمامهای سلطنتی بزرگمقیاس) و بالناها (حمامهای کوچکمقیاس عمومی و خصوصی) از طریق
سیستمهای پیچیده مجاری آبی ساخته میشدند که از رودخانهها یا چشمهها به اغلب
شهرها و روستاها کشیده میشدند. حمامهای عمومی در عصر خود مراکز گردهمآیی مردم
بودند و در آن شهروندان میتوانستند برای گفتوگو، آبتنی، پیامدادن به یکدیگر و ورزشکردن
به دیدار هم بروند. مَثَل لاتینیِ “این آکوا سانیتاس
“ که دربارۀ داشتن ذخایر آب سالم است، این فلسفه را در پس خود داشت که غوطهخوردن
در آب به منظور تجدید قوا و نشاط دوباره، برای سلامتی و حتی شهروندی خوب،
اهمیت بسیاری دارد.
در سنت رُمی، هرجا که شهرهای تفریحی رواج مییافتند، دستگاههای آبرسانی
مهندسیشدهای به کار میرفت که سرشار از آبهای شفا بخش بودند، آبهایی که
منبعشان چشمههای معدنیِ طبیعی و ذخایر کمعمق آب زیرزمینی بود. جامعۀ اسپا در
بلژیک، نام خود را به رسوم آبتنیای داد که در سرتاسر جهان مورد تقلید قرار گرفتند: toplice در اسلونی، bain در
فرانسه، Bad در آلمان، fürdő در مجارستان،
città thermal در ایتالیا و hot
springs در آمریکا، همگی اماکنی هستند که به منظور فراهمآوردن استراحتگاه
برای کسانی که میخواهند “آبگیری کنند” توسعه یافته و مییابند.
در مناطق کمباران، بازآفرینی تجربۀ آبهای شفابخش نیازمند برخی
اقدامات است. آب را باید با تلمبه از یک منبع طبیعی به بالای شیبها و بر روی طاقهایی
مصنوعی کشاند که اغلب در درون ساختمانها یا مناطقی محصور قرار دارند که در آن
استخرهایی با حاشیههای سیمانی با حوضههای طبیعی پوشیده از علف رقابت میکنند.
باغهای تفریحی که به سفارش مشتریان ساخته میشوند، درختانی کاملاً بالغ و بلند دارند
که به وسیله جرثقیل و گروههای کارگران نصب میشوند و آب مورد نیاز آنها از طریق
آبیاری و سیستمهای آبپاش زماندار تأمین میشوند. بیابان خشک و داغ دره لاس وگاس
که یکی از بزرگترین واحههای مصنوعی دنیاست، نقش یک سراب مدرن و امروزی را بازی
میکند و این توهم را ایجاد میکند که همیشه میتوانیم مقادیر معتنابهی آب را از
هرجا که بخواهیم برگیریم و بیابانها را سبز کنیم، بیآنکه بهایی برای آن بپردازیم.
در طول هزارهها، واحه همواره ما را وسوسه کرده و به خود خوانده است؛
واحه برای مسافر خسته بیابان امکان تنشویی در استخری عمومی را فراهم میآورده و
حفاظی سبز از برگهای نخل و احساس امنیت ناشی از سایبان و پناهگاه را در اختیارش مینهاده
است. اینها فقط اسباب آسایش نیستند، بلکه برای افزایش سلامتی نیز مفیدند.
چنانکه میدانیم، شنا در آب، با بهبود عملکرد خون برای انتقال اکسیژن
و مواد مغذی به مغز، عملکرد مغز را نیز ارتقا میدهد. پژوهشی متعلق به دانشگاه
وسترن استرالیا در سال ۲۰۱۴ که در امریکن جورنال آو فیزیولوژی منتشر شد، نشان داد افرادی که به مدت ده دقیقه در یک مخزن آب با سی
درجه سلسیوس (۸۶ درجه فارنهایت) غوطه خوردند، در طی مدت
غوطه ور بودن در آب، گردش خون بسیار بهتری را در مغز خود تجربه کردند.
به همین سان، برگهای درختانِ واحه برای افزایش تندرستی احتمالاً مفیدند.
محققان روانشناسیِ محیطی، برای راستیآزمایی آنچه که عاشقان طبیعت برای مدتهایی مدید
موعظه کردهاند، در حال سنجش واکنش الکتریکی مغز به فضای سبز هستند. مقالهای درباره “مغز شهری”
در مجله بریتیش جورنال آو اسپورتس مِدیسین
در سال ۲۰۱۵ گزارش میدهد که افراد تحت آزمایش، وقتی
که به مناطق طبیعی و سبز برده شدند، “افسردگی کمتری” نشان دادند و هنگامی که از
این مناطق بیرون برده شدند “تنش بیشتری” از خود به نمایش گذاشتند. در مقایسه با
واکنشی که مغز به اماکن دیگر، همچون مناطق تجاری یا مراکز خرید نشان میدهد، سنجش بهبود
وضعیت ذهنی افرادی که برای مدتی طولانی در مناطق سبز راهپیمایی کردند ظرفیت این
فضاها را برای اعاده آرامش و رهایی از فشارهای روانی نشان داد.
واحه همچنین به ما کمک میکند تا بتوانیم تمرکز خود را حفظ کنیم.
تجربه مشترک احساس اختلال مغزی در زیر نور داغ خورشید چیزی صرفاً خیالی نیست؛ بلکه
امری است واقعی و سنجشپذیر. مطالعات نشاندادهاند که پستانداران، ازجمله انسانها،
نیازمند افزایش دو یا سه مرحلهای در تبخیر طبیعی هستند تا هنگامی که در معرض
آفتاب بیابان قرار دارند بتوانند دمای بدن خود را در حد معقولی حفظ کنند؛ در
مقابل، خزیدن به سایه باعث افزایش عملکرد و کارکردهای فیزیولوژیک میشود. ورود به
واحه در پایان روزی که تماماً در گرمای بیابان سپری شده است باعث انجام گرفتن
عملکرد ساده و ضروری جلوگیری از تعریق زیاد و جوشآوردن میشود. پژوهشی در دانشگاه
کپنهاگ در سال ۲۰۱۱ نشان میدهد که دمای مغز در حدود دو دهم
درجه سلسیوس بالاتر از سایر اعضای بدن باقی میماند. ما با ماندن در محیط گرم بدون
هرگونه تسکین و بهرهمندی از هوای خنک، توانایی یا میل خود را برای ادامهدادن به
راهرفتن یا انجام هر یک از دیگر اَشکال فعالیت بدنی از دست میدهیم. استراحتی
کوتاه در واحه میتواند باعث شود که ما به راه خود ادامه دهیم.
توجه به همه این موارد نشان میدهد که استراحتگاه یا چشمۀ آب معدنی که
تقلیدی مدرن از واحههای باستانی است، بهرهگیری درمانی را به دیگر فواید طبیعی
آب، گیاهان و سایبان اضافه میکند. برخی از این فواید عبارتاند از تحریک اندورفینها
و مولکولهای
مرفینمانند به همراه تجربه لذتی عمیق. کاندیس پرت عصبشناس و فارماکولوژیست فقید
آمریکایی، کشف کرد که اندروفینها به گیرندههای تسکینبخش، نه فقط در بدن، بلکه
در مغز نیز، میپیوندند. نهایتاً، در آزمایشگاههای عصبشناسی، یک سیستم کلی از
هورمونها و گیرندهها کشف شد که باعث شد دانش نوپای عصبروانشناسیِ دستگاه ایمنی
تقویت
گردد، دانشی که به مطالعۀ لوبی میپردازد که واسطه مغز و بدن است و
باعث ایجاد انگیزه، سلامتی و بیماری میشود. پرت در کتاب خود با عنوان مولکولهای
عاطفه (۱۹۹۷) نوشت که “شیوهای که [عناصر شیمیایی] از طریق آن در درون بدن به گردش
درمیآیند و گیرندههای هدفِ خود را در مناطقی بسیار دورتر [از مغز] مییابند،
بسیار دورتر از آنچه که تاکنون تصور میشده، باعث میشود تا سیستم ارتباطی مغز
شبیه به سیستم درونریزی شود که هورمونهایش میتوانند در طول و عرض بدنهای ما
حرکت کنند”.
واحههای مصنوعی یکی از مهمترین اجزای سفر تفریحی در سراسر جهان است
و رشد شتابانی دارد؛ واحههایی که برای تبادر این حس از سلامتی به طول و عرض بدن و
مغزهای ما تمهید شدهاند. نشانۀ این رشد در حال حاضر، هزینهای معادل چهل میلیارد دلار
است که خرج صنعت استراحتگاه و چشمه آب معدنی میشود. در هرجایی چشمههای آب معدنی
وجود دارند و سیاحان میتوانند در جکوزیها، سوناها، فوارهها، حمامهای گِل و
دیگر امکانات جورواجور که همگی در خدمت استراحت، تجدید قوا و سلامتی هستند، به آب
دسترسی داشته باشند.
البته در مناطق کمآب، ذخایر آب مستقیماً در کشاورزی و مصارف شهری به
کار میروند. با این حال زیستبومهای بیابانی نیز
میزبان توریستها هستند که بیش از هر چیزی به هوای واحههای دستساخت به آنجا میروند.
در سال ۲۰۰۷، معماری به نام عزیزه شائونی۲۰ در دانشگاه
تورنتو سرپرستی پژوهشی در بیابان صحرا را برعهده گرفت، جایی که در آن احیای توریسم
در دهه ۱۹۸۰ “منجر به
گسترش و ایجاد تأسیسات استعماری موجود و هتلهای جدید بزرگ گردید، پدیدهای که نه
تنها باعث خشکشدن منابع نادر آب شد بلکه همچنین اقتصادهای محلی را از کشاورزی به
اقتصادهای خدماتی تغییر داد”.
نصب تجهیزات گلخانهای و آبِ مهندسیشده برای ایجاد مجموعههای
استراحتگاهی، بودجههای مربوط به منابع خالیشدۀ آب در دوبی را افزایش داده است،
در حالی که در دوبی ۲.۴ میلیون نفر ساکن، به طور سرانه در روز ۴۹۲ لیتر آب مصرف میکنند، آن هم مدتها پیش از آنکه تجهیزات تهیه آب شیرین
گسترش یابند. دوبی به عنوان یکی از مقصدهای توریستها و کارگران خارجی این امتیاز
را دارد که برخوردار از یک استراحتگاه ساحلی ثروتمند است که میتواند نیازهای آبی
آن را از طریق طرحهای نمکزدایی تأمین نماید. بهدستآوردنِ
آب از طریق نمکزدایی، اگرچه تقریباً دوبرابر بازگردانی و ذخیره آب هزینه برمیدارد،
هنوز هم یگانه گزینۀ موجود در مناطقِ سواحل اقیانوسهاست.
از دیگر سو، لاوس وگاس که به هیچ دریایی دسترسی ندارد، از حیث منابع
آب شیرین در مضیقه است. با ۶۰۳.۰۰۰ ساکن
درون خود شهر، بیش از دو میلیون نفر در منطقۀ بزرگتر کلانشهر و با اقتصاد مبتنی
بر توریسم، منابع آب سطحی و زیرزمینی این منطقه که برای مدت خاصی بسندگی میکند
دیگر نمیتواند نیازهای آن را برآورده کند.
رود کلرادو ۸۶ درصد ذخایر آب دره لاس وگاس را تأمین میکند
که سالانه به میزان ۵۰۰.۰۰۰
فوت-جریب (۶۱۷ میلیارد
لیتر) به این ایالت اختصاص داده و از طریق لوله به آن منتقل میشود. سهمیۀ آب
ایالت از این رودخانه با آبهای زیرزمینیای تکمیل میشود که ده درصد دیگر از مصرف
شهر و کلانشهر را به خود اختصاص میدهد؛ آب بازیابیشده نیز چهاردرصد باقیمانده
را به خود اختصاص میدهد. سازمان آب نوادای جنوبی که آبرسانی را کنترل میکند
تخمین میزند که عشرتکدهها و استراحتگاهها ۳۲.۰۰۰ فوت-جریب از آب رودخانه کلرادو (۷ درصد از میزان آب اختصاصی ایالت را) و ۴.۰۰۰ فوت-جریب از آب زیرزمینی حاصل از چاهها، یا به طور کلی ۳۶.۰۰۰ فوت-جریب از آب منطقه را مصرف میکنند.
بر اساس گفته سازمان آب، مقدار بسیار زیادی از آب -در حدود ۶۰ درصد آب انتقالی به خانهها و مراکز شغلی در لاس وگاس- صرف آبرسانی
به سازههای منظرهای و آبی میشود. بالغ بر ۷۰ درصد مصرف ساکنان و ۲۰ درصد مصرف عشرتکدهها و چشمههای مصنوعی
به فضاهای بیرونی و چمنزارها، استخرهای شنا و مناظر اختصاص دارد.
در واقع، در نوادا، اغلب فضاهای بیرونی آب را به شیوهای نابودکننده
استفاده میکنند، یعنی اینکه آن را به طور کامل مصرف و از چرخه خارج میکنند. در
نتیجه، سطح آب زیرزمینی بیش از ۱۰۰ متر پایین رفته است و زمینهای مربوط به
آن چندین متر نشست کردهاند. زلزلههای ناشی از این اقدامات، از همپاشیدن ترمیمناپذیر
زمین و فروش و ترک مستغلات باعث بهبارآمدن میلیونها دلار خسارت، فقط در دره لاس
وگاس شده است.
به همین نحو، طبق گفته مؤسسۀ پژوهشهای زمینشناختی ایالات متحده،
بالاکشیدن آب زیرزمین از سفرههای آبی دره سن جواکین در کالیفرنیا برای کشاورزی و مصرف
شهری “باعث شده تا سطوح آب زیرزمینی کاهش یابند و سبب نشست نزدیک به ۲۸ فوت [هشت
و نیم متر] از سطح زمین شوند”. هنگامی که یک سفره آبی فروکش میکند، فضای زیرزمینی
مخصوص آن از بین میرود و در نتیجه توانایی زمین برای حفظ آب در بهترین و طبیعتیترین
منطقه –یعنی فضای خنک زیرزمین- از دست میرود.
انتقال آب رودخانهها نیز تمدن را در معرض خطر قرار میدهد. هنگامی که
جریان آب رودخانه بیش از اندازه کاهش داده میشود، آب باقیمانده در نهرها دیگر
نمیتواند حیات آبزیان بومی را حفظ کند و یا حتی نمیتواند از زیستگاهی حفاظت کند
که برای ترمیم وضعیت اقلیمیِ ضروری برای زیستِ گونههای مختلفی از موجودات، از
جمله انسانها، حیاتی است.
در بدترین حالت، سوء مدیریت در آبرسانیْ فرهنگها را دچار بیثباتی میکند. بحران آوارگان سوری را میتوان به عنوان نتیجه مستقیم بیثباتی آبی
حاصل از یک اقلیم متغیر دانست. بر اساس گزارش سال ۲۰۱۴ سازمان ملل درباره خشکسالی در خاورمیانه، حدود ۸۰۰. ۰۰۰ نفر از مردم، به سبب سوء مدیریت آب در این منطقه، امکان امرار معاش
خود را از دست دادهاند. حسین عامری، یکی از متخصصان مدیریت آب در خاورمیانه در مدرسۀ
معادن کلرادو، در مصاحبهای با رادیوی ملی در سال ۲۰۱۵ میگوید که “کمبود آب در حال بیرونراندن مردم از سرزمینهایشان است”.
به گفته وی “این آوارگان بیش از هر چیز آوارگان آب هستند، امری که محصول کمبود آب
در منطقه است”.
در غرب آمریکا، عمده سوء مدیریت در آب که منجر به تهکشیدن ذخایر آبی
شده، ناشی از ایجاد واحههای مصنوعی است، امری که مارک ریسنر فقید، مشاور امور منابع
آب، آن را “بیابان کادیلاک” نامید. وی در اثر خود به نام بیابان کادیلاک: غرب
آمریکا و آبهای رو به نابودی آن (۱۹۸۶) نوشت “میگویند که در غرب آمریکا، آب به بالای تپه و به سوی پول جریان
مییابد”. “و این امر در حقیقت اتفاق میافتد، چنانکه آب به ارتفاع ۳. ۰۰۰ فوت از کوههای تهاشپی و از طریق لولههای غولآسا بالا میرود تا عطش
لس آنجلس را فروخواباند و به همان سان به هزار فوت دورتر از تنگههای رودخانه
کلرادو کشیده میشود تا چشمههای فونیکس و پالم را آبدهی و زمینهای اطراف آنها
را آبیاری کند”.
به واقع اکنون یازدهمین ساعت از زمان ممکن– در حقیقت ساعت ۱۱:۵۹ نیمه شب- برای
انجام اقدامی در حق واحه گذشته است. با وجود واحههای مصنوعی به عنوان یکی از
واقعیتهای زندگی و آب به عنوان یکی از منابع اصلی رو به کاهش که به طور فزاینده
در خطر قرار دارد، بهترین گام بعدی پایان دادن به استفادۀ نابودکننده از آب است.
مؤسسه پاسیفیک که سازمانی تحقیقاتی و امدادی در اوکلند در کالیفرنیا
است و “راه حلهایی را برای مبرمترین مشکلات آبی جهان ارائه و بسط میدهد”، به
ارزیابی مصرف آب برای حفاظت پیشرفته و ثباتبخشی به منابع آبی میپردازد. تحلیل
این مؤسسه از مصرف آب در استراحتگاهها به این نتیجه میرسد که نیازهای آبی
فزاینده را میتوان بدون تغییردادن عادتهای میهمانان برای مصرف آب (و احتمالاً
بدون تنزل کیفیت تجارب سیاحتی آنان) برآورده ساخت به شرطی که هتلها و چشمههای
مصنوعی فنآوریهایی نظیر سردوشیهای ذخیرهکننده آب، توالتهای کممصرف و تجهیزات
ارتقایافته در رختشوییها را به کار بندند.
حتی کارهای بیشتری میتوان کرد. شبکۀ چشمههای مصنوعی سبز در سباستپل کالیفرنیا که پیشگام تلاش برای کاهش مصرف آب است، توصیه میکند چشمههای
مصنوعی از گیاهان و درختان بومی و درختچهها و بوتههایی که به طور طبیعی در یک
منطقه خشک یا نیمهخشک یافت میشوند برای منظرهسازی استفاده کنند. یکی از وابستگان اصلی این شبکه، یعنی اسموسیس دی اسپا سنکچوئری در فریاستون
در کالیفرنیا، نه تنها شیوههای منظرهسازی را تغییر داده بلکه همچنین یک سیستم آب
خاکستری را نیز در محل تعبیه کرده است. این سیستم که آب شستوشوی حاصل از رختشوییهای
مستقر در خود چشمه را بازیابی و پردازش میکند، مصرف آب در اسمسیس را تا سرحد ۳۸۰۰ لیتر در روز کاهش داده است. در ایالتی که خشکسالی شدید در چهارمین
سال خود به سر میبرد، آتشسوزیهای بزرگ هم از حیث تعداد و هم از حیث گستره، رو
به افزایش دارند و منابع ته میکشند، تمامی اقداماتی که در راستای ذخیره آب صورت
میگیرند، اهمیت دارند.
به طور کلی در کالیفرنیا، تنها منظرهپردازی مجدد باغهای مسکونی،
تجاری و مؤسسات با گیاهان بومی و سایر گونههای مقاوم در برابر خشکی میتواند مصرف
سالانه آب را در حدود ۱.۳ میلیون فوت-جریب کاهش دهد. بر اساس گزارش
مؤسسه پاسیفیک و شورای حفاظت از منابع ملی، این کاهش مصرف “معادل سرانه مصرف سی
گالن [۱۱۴ لیتر] در
روز در سراسر آمریکا” است، آن هم در حالی که مصرف کنونی آب در آمریکا روزانه ۱۴۰ گالن [۵۳۰ لیتر] است.
به گفتۀ مؤسسه پاسیفیک، استفاده گسترده از تجهیزات و وسایل ثابت ذخیره
آب در منازل، در کنار جایگزینی چمنها با مناظری که آب کمتری مصرف میکنند میتواند
مصرف کلی آب مناطق مسکونی را ۴۰ تا ۶۰ درصد کاهش دهد و ۲.۲ میلیون تا ۳.۶ میلیون فوت-جریب آب را در سال ذخیره کند تا بتوان به طور کلی در هر
سال تا حدود ۵. ۲ میلیون جریب-فوت آب را در سال ذخیره کرد.
میل روانی ما به بهرهگیری از واحه شاید هرگز رهایمان نکند، اما اگر
قرار است واحۀ طبیعی دوام یابد، احتمالاً واحۀ مصنوعی باید تنها در اذهان ما جای
بگیرد. راه حل نهاییْ وجود آب در جهان طبیعی – در رودخانههای آزاد و نه کانالهای
مهندسیشده، در دریاچههای طبیعی و نه در مخازن آب، در آبشارهای حقیقی و نه در
فوارههای چرخان- است. تحلیلبردن منابع آبیِ واقعیمان برای ایجاد واحههای
مصنوعی، سرپناههای طبیعی را به مخاطره میاندازد و همه ما را در معرض خطر قرار میدهد.