فردیت جاری در بینهایت
خورخه لوئیس بورخس، در کتابخانه بابل - کتابخانه بابل، به توصیف فضایی می پردازد تحت عنوان کتابخانه - جهان.
"... جهان (که دیگران آن را کتابخانه می نامند) از
تعداد نا مشخص، یا نامتناهی تالار شش ضلعی تشکیل شده است..."
بعد از حدود ۷۵ سال، شاید بتوان اشاره ای کرد به رابطه خطی و
غیر خطی آن در هم نسلان و آیندگان او. یاد داشته باشیم که 1941 سال چاپ این کتاب، تقریبا مصادف است با سالهای پایان جنگ، ظهور
متابولیسم در ژاپن، بروتالیسم در اروپا (کمی بعد از آن) و دلم می خواهد رابطه برقرار کنم با موریس آشر. قطعا هدف اولویت دادن به بورخس به عنوان تاثیر گذار اصلی نیست، بلکه موضوع، اشاره به یک پارادایم و نهایتا
ابراز ارادت به یکی از شگفت انگیزترین فضاهای معماری ساخته نشده است.
ـ تمایل ناخودآگاه به قابلیت تکثیر تا بینهایت
در متابولیست های ژاپنی، با استفاده از الگوهای رشد و تکثیر به جای قواعد ترکیب
بندی بروز پیدا می کند، همانطور که بورخس نیز اشاره به ازلیت و نامتناهی بودن فضای
کتابخانه در X,Y,Z دارد، اعلام می کند این فضا نامتناهی است و امکان درک آن را برای ناظر
فراهم می اورد.
مدولی را تعریف میکند که در سطوح مختلف
رفتارهای مختلفی دارد و می توانند به هم بچسبند و تا ابد تکثیر شوند. اما متابولیست ها باز هم مغلوب قواعد جهان واقعی می شوند، وعده بینهایت،
قربانی می دهد، تفاوتها نادیده گرفته می شوند، فردیت از بین می رود.
ـ تقریبا در همین دوران، کانستراکتیویست های
روس مشغول امر متضادی بودند، مقابله با نفی فردیت از طریق اثبات توانایی هنر در
ایجاد آن و البته در اینجا به عنوان امر تحدید شده.
ـ موریس اشر، اما در همان حدود، مشغول تمرین
امر بینهایت بود، بیشتر آثار او در تلاش برای ایجاد بینهایت اند و به هوشمندی از
محدودیت های دنیای واقعی فاصله می گیرند.
او این مفهوم را در ذهن ایجاد می کند، پرسوناژهای
او عمدتا مشابه اند، تفاوتشان بر سر جایگاهی است که در آن ایستاده اند.
ـ بورخس با توصیف شخصیت هایی مثل "پدر"، "کتابدار نابغه" و همچنین در جایی که می گوید "…وقتی که اعلام کردند کتابخانه شامل تمام
کتابهاست، اولین عکس العمل نوعی سرور جنون آمیز بود. همه آدمها خود را حکم گنجی دست نخورده و رمز آلود احساس کردند، مساله ای
شخصی یا جهانی وجود نداشت که جواب فصیح آن در جایی وجود نداشته باشد…" صراحتاً فردیتی قطعی که در بینهایت حضور دارد سخن می گوید،ادبیات به او کمک
می کند تا هر دو مفهوم را کنار هم قرار دهد.
ـ جدا از توصیفات دقیقی که راجع به کیفیت های
فضایی خرد کرده است، مانند سقف کوتاه، نور ناکافی، تناسبات ارتفاعی، جاگذاری
ارتباط عمودی، سرویس های بهداشتی، مکان خواب، که همگی در یک مدول قابل تکثیر جا
داده شده اند، جذابترین بخش آن برای من حضور بینهایت بعد در است، زمانی و فضایی، از
هر جهت ادامه دهی تا بینهایت میروی و و توصیف آینه های جا گذاری شده در فضا که بر
عکس ذاتشان وظیفه دارند تظاهر کنند فضا بینهایت نیست و این ترفند عالی است.
ـ کتابی چهارصد و ده صفحه ای که کل صفحات آن
نوشته شده mcv
،خرافات وجود کتابی دیگر در این
بینهایت کتاب که چکیده کامل تمام کتابهای دیگر است و کتابداری که آن را خوانده است
و خدای گونه است، فساد ناپذیری کتابها و از بین نرفتن اطلاعات و امید به وجود نظم،
چند مفهوم به ذهن میآورد؛ نامیرایی اطلاعات آن گونه که استیون هاوکینز می گوید، تقدس
زدایی از امر مقدس و تقدس بخشی به امر عادی، تمایل انسان به کشف نظم و به نظرم از
همه جالب تر فضایی شبیه دیتا سنترهای امروزی. اطلاعات چگونه فارغ از ارزش گذاری، ثبت و دسته بندی می شوند، چگونه استفاده
می شوند، چقدر اطلاعات مبهم و به ظاهر بی مصرف و نامفهوم وجود دارند، کافی است به
دیتا سنتر گوگل فکر کنیم.
ـ بورخس دو پارادایم متضاد را در غالب یک
فضای واحد تصور پذیر کرده است، آن دو در انتهای یک پرسپکتیو یک نقطه ای روی هم می
افتند.