وقتی از نژادپرستی صحبت می کنیم، غالبا منظورِ نظرمان تعصب های فردی و تبعیض های نهادی است. تغییرات اقلیمی در گفتمان عموم و فهم رایج، بعضا، زیر مجموعه ی این کیفیت ها نمی نشیند، در حالی که این پدیده هم به نحوی ساختاری نژادپرستانه است و در قالبی غیرقابل توجیه و نامناسب توسط اکثریت سفیدپوستِ کشورهایی با اکثریت سفید، خسارت های جبران ناپذیری به مردم غیرِ سفیدپوست وارد کرده و خواهد کرد. جرمی ویلیامز؛ نویسنده و فعال محیطِ زیست در کتابش تحت عنوان تغییرات اقلیمی نژادپرست است؛ نژاد، برخورداری [نژادی] و چالش هایی پیرامون تغییرات اقلیمی، ما را به سفری کوتاه و فشرده در سراسر جهان ـ از کنیا تا هند و از آمریکا تا استرالیا ـ می برد تا به مخاطب کتابش بیاموزد چه رابطه ی همْ پوشایی میان مزیت ها و حقْ ویژه های سفیدپوستان و تغییرات اقلیمی وجود دارد. در سراسر کتاب، مخاطب به موازات مشاهده فَکْتْ های زیست محیطی و شنیدن تجربیات ادم هایی که از این پدید اسیب دیده اند از کنشگرانی می اموزد که راهبران تغییر وضعیت هستند. پیام عمده کتاب یاداوری این نکته به تک تک ماست که اکنون زمان تدقیق جایگاه مان در مواجهه با بحران جهانی برامده از تبعیض در تمام سطوح و تمام حوزه هاست. انچه از اعماق این کتاب برمی اید را می توان در این عبارت کِوین جو اُبریان در کتاب "خشونت تغییرات اقلیمی: آموزه هایی از مقاومت کنشگرانِ خشونت پرهیز" خلاصه کرد:"تغییرات اقلیمی خطای هیچکسی نیست، هیچکس تعمد و نیتی در حدوث اش نداشته است، تغییرات اقلیمی طراحی نشده است، بلکه به سبب نسل های متمادیِ تصمیمات آدم های دارای حقْ وِیژه های خاص که به دنبال رفاه و آرامش خودشان بوده اند آفریده و پرورده شده، آدم هایی که در به وجود آوردن تغییرات اقلیمی نقش ایفا کرده اند اما به موازات خواسته اند از تاثیرات و پی آیندهای مخربش بر حذر باشند، تغییرات اقلیمی یک معمار و یک علت مشخص ندارد، اما بی برو برگرد نوعی از خشونت است؛ بیان خودْخواهانه ای از قدرت که به دیگران اسیب می رساند."
تصویری از روی جلد کتاب